چکیده:
بحث درباره ناسیونالیسم و بررسی اوصاف و مراتب آن، گرچه مربوط به عصر جدید و آثار و نتایج آن است، ولی مدت ها است که موردتوجه افراد و جماعت های گوناگون قرار گرفته است و هر یک به شیوه خود به کاوش آن پرداخته و بسته به نوع نگاه یا شیوه تعاملی که با آن داشته اند، به نتایج متفاوتی دست یافته اند که در بیشتر موارد، صرفا تعدد رهیافت یا تکثر سطحی و بی بنیاد مطالب و رویکردها نیست، بلکه به مراتب، دارای غنا و فربهی خاصی بوده و در پاره ای نمونه های آن به صورت منظومه های فکری و سیاسی نیز درآمده است. این مباحث که از همان سرآغازهای ظهور این ایده شروع شده است تا کنون نیز باجدیت و اهتمام شایان توجهی ادامه یافته است. اگرچه در هر برهه ای، بسته به اوضاع و احوال حاکم، این جستارها، شکل و شمایل یا سمت وسوی خاصی داشته اند، در کل به نوعی، جریان اندیشه ورزی و تحقق دادن به مقتضیات و لوازم ملی گرایی را سامان داده و دست کم آن را پیگیری کرده است؛ به گونه ای که امروزه می توان این گونه تلاش های انجام گرفته اعم از: فکری، فرهنگی، سیاسی و حتی نظامی را با عنوان «تاریخ وفرهنگ ناسیونالیسم» دسته بندی کرد و به مثابه یک مکتب، آن را در کنار یا دست کم در ذیل مکاتب و مرام های فکری و فلسفی جدید موردتوجه قرار داد
خلاصه ماشینی:
"درست است که اسلام بهعنوان یک دین الاهی همة این فوارق و تفاوتها را میبیند، ولی آنها را انکار یا تحقیر نمیکند بلکه این امور را نوعی از آیات الاهی میشمارد و میفرماید: «و من آیاته خلق السموات والارض واختلاف السنتکم و الوانکم ان فی ذلک لآیات للعالمین»[35] ازاینرو وجود تنوع زبانی، نژادی و سایر امور دیگری ازاینقبیل از دیدگاه این دین پذیرفته شده است، زیرا در یکی از اصولیترین مبانی فکری و اعتقادی خود که رکن اصلی جهانبینی اسلامی را نیز تشکیل میدهد، اثبات صفت وحدانیت مطلق و همهجانبة الاهی است و ماسوای خداوند، قطعا از این صفت ذاتی و منحصرانة خداوندی عاری است و کاملا طبیعی خواهد بود که دین اسلام به تعدد نژادها و زبانها و … معتقد باشد؛ زیرا این مسأله، امری بنیادی در جهانبینی و دیدگاه کلی اسلام است؛ چنانکه میفرماید: «یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقیکم»[36] بدینترتیب جای چونوچرا دربارة این مسائل، در حوزة دین اسلام، هرگز تا حد تقسیم انسانها به اردوگاههای متنازع بربران و برتران وجود ندارد؛ زیرا آنچه امت واحد انسانی را از یکدیگر متمایز میکند، عوامل زیستی و ژنتیکی نیست و اساسا در جهانبینیهای والایی که اهداف و مقاصد پاکی را دنبال میکنند، هیچگاه به عوامل متغیر یا نازل تا این حد اهمیت و اعتبار نمیدهند که به محوری برای تعیین صلاحیتها و مصالح تبدیل شوند؛ بهویژه اگر این عوامل به انتخاب و آگاهی یا دخل و تصرف افراد ربطی نداشته باشد."