خلاصه ماشینی:
"شما کی باشید بخواهید برای من گربهرقصانی کنید.
آدم باورش نمیشود،روز روشن؟ خوب گوشتان را باز کنید،این آخرین بار است که میگویم.
با این حال از آنهایش نیستم که زیر بار حرف زور بروم.
اصلا حالیتان هست دارید دست به چه کاری میزنید؟هیچ با خودتان فکر کردهاید چه اتفاقها ممکن است بیفتد.
عجیب است از شما.
من دیگر تا قیام قیامت دلم با شما پاک نمیشود.
از کارهای شما هیچ نمیشود سر درآورد.
دست شما را من هیچ وقت نمیخوانم.
هیچ رقم نمیشود با شما کنار آمد.
درک موقعیت شما هیچ برای من مشکل نیست.
شما نیش به جان آدم میزنید.
دارید با کسی درمیافتید که رقیب شما نیست.
شما گوشتان اصلا بدهکار نیست.
شما هزار راه به رویتان باز است.
شما بهترین راه را در پیش گرفتهاید.
پیشرفت شما روی شاخص است.
با شما میشود صد بار از صفر شروع کرد.
بهتر است آدم سر راه شما نیاید.
شده،از روی نع هم راه خودتان را باز میکنید.
شکست توی کار شما نیست.
شما من را اصلا لایق خودتان نمیدانید.
من برای شما اصلا وجود ندارم.
چشمم دارد سیاهی میرود،تازه میفهمم یقهام پیش کی گیر است.
هیچ خیال نمیکردم چنین کاری هم از شما برمیآید.
این داستان از مجموعه داستان«جهان از نگاه جنون»به ترجمهی محمود حدادی که به زودی توسط نشر ماهی منتشر خواهد شد،نقل شده است.
ولی باور کنید:این همه صرفا از سر تصادف است.
آن هنگام که سخن از سستیهای ما به میان میآورید، از آن زمانه ظلمانییی نیز یاد کنید که خود از آن رستهاید."