چکیده:
باستانشناسی اجتماعی شاخهای است تخصصی از دانش باستانشناسی که ساختار و سازمان اجتماعی جوامع گذشته را مطالعه میکند.باشتانشناسی اجتماعی حلقه پیوند باستانشناسی با دیگر علوم اجتماعی است.شکلگیری باستانشناسی اجتماعی روندی آهسته و تدریجی داشت که در نیمه دوم سده بیستم شتاب یافت.سرآغاز باستانشناسی اجتماعی را میشود هنگامی دانست که باستانشناسان دریافتند میتوانند رویکردی باستانشناختی به جامعه داشته باشند و باستانشناسی صرفا جمعآوری اشیاء و آثار و انباشت موزهها یا در نهایت مطالعه آثار هنری گذشتگان نیست.در پیدایش این تحول بنیادین در مبانی نظری باستانشناسی،پژوهشگرانی چون گوردون چایلد و گراهام کلارک نقشی اساسی داشتند.این نوشتار پس از اشارهای گذرا به مفهوم و هدف باستانشناسی اجتماعی به روند شکلگیری آن میپردازد.
خلاصه ماشینی:
"بینفورد در دهه 1960 مهمترین هدف باستانشناسی را شناخت و درک زیر سیستمهای یک سیستم اجتماعی کامل برای مطالعه روابط میان تکنولوژی و سازمان اجتماعی متغیر و متحول درون یک جامعه دانست و از باستان شناسانی که هرگونه تغییر و تحول در کارابزارها را نشانه تغییر و تحول فرهنگی میدانند،انتقاد کرد (Redman 1978:2-3,8) .
گراهام کلارک نیز چونان گوردون چایلد،هدف باستانشناسی را مطالعه جوامع گذشته میداند و از نظر وی آثار باستانی بازتابی است از جوامع گذشته؛زیرا که این آثار را جامعه خلق کرده و به کار برده است و بنابر این آثار باستانی از بستر اجتماعی جامعهی سازنده آن جدا نیست و از آنجا که این آثار در جغرافیایی خلق شده که جامعه در آن میزیسته است،پس هر فرهنگ و جامعهای را باید در بستر جغرافیایی آن مطالعه و اساس اقتصاد آن را در همان جغرافیا جستجو و درک کرد.
شکلگیری و توسعه باستانشناسی اجتماعی در تاریخ باستانشناسی اهمیت و جایگاهی بسیار مهم دارد؛زیرا که سرآغاز تحولی بنیادین در مبانی نظری باستان شناسی بود و باستانشناسی را از رکود و ایستایی دیدگاههای شکلگرا و انباشت صرف موزهها از آثار هنری گذشته رها کرد و به آن،معنی،هدف و جانی تازه بخشید؛و نیز با هدف درک و شناخت بهتر جامعه گذشته،روش شناسی باستانشناختی را دچار تحول کرد و مکاتب و نحلههای فکری جدید و متدلوژیهای نوینی در باستانشناسی پدیدار شد؛به گونهای که نمیتوان باستانشناسی مارکسیستی،باستانشناسی جدید آمریکایی با رویکردهای انشانشناختی آن و یا مباحث پیجیده تخصصپذیری را از باستانشناسی اجتماعی جدا دانست و در این میان چایلد و کلارک هم در پیشبرد باستانشناسی اجتماعی و متدلوژی آن و هو در رشد و توسعه و پویایی باستانشناسی مارکسیستی سهم و نقشی انکارناپذیر دارند."