خلاصه ماشینی:
بهنامی:اصولا در برنامهریزی یک بحث داریم و آن اینکه اول تعیین اهداف و استراتژیهاست و بعد تعیین روشها و ابزارها و ضعف استفادهکننده- چون زیر بناها را ندارند-ابزارها غالب میشوند، ابزارها هستند که راه و روش را برای انسان تعیین میکنند،نه اهداف،در جاهایی که کامپیوتر به عنوان یک وسیله بکار برده میشود،آنجا قبلا یک مفهوم منطقی شکل گرفته است یعنی که میخواهد از کامپیوتر استفاده کند وجود دارد.
باید یک جهت مطلب را عنوان کرد که مثلا این جهت که در ده سال آینده در دنیا چه خواهد گذشته؟این یکی از پارامترها است که باید به آن توجه کنیم اما تمام آنچه که ما باید نگاه کنیم، نیست وقتی میبینیم کشوری مثل ژاپن نزدیک به 80%از سرمایهگذاری ملی را منتقل به بخش انفورماتیک منتقل میکند،در اینجا دو نتیجه به دست میآید.
در مورد شرکتها و مسئله سودآوری آنها هم نباید خیلی سختگیری کنیم چون اگر این کار را بکنیم علاقه آنهایی که بعدا میخواهند به این رشته وارد شوند کم میشود چون بههرحال مسایل مالی برای افراد مطرح است و نسل آینده علاقه چندانی نخواهد داشت که راه این نسل فعلی را که در صنعت کامپیوتر و انفورماتیک هستند،ادامه دهد.
در زمینههای صنایع دیگر میبینیم،زمینههای مشاوره هست ولی در زمینهء کامپیوتر نیست و اگر هست اسما هست که آن هم کامپیوتر فروش است و مشاوره میدهد تا کامپیوترهای خودش را بفروشد در حال آنکه یک مشاور-مستقل از اینکه چه کامپیوتری وجود دارد یا ندارد-میتواند در بهسازی وضع موجود و ارائه زمینه و الگوی مناسب به سازمانها واردارت ما که بهطور روز افزون درصدد خریدن کامپیوتر و تعویض کامپیوترهایشان به مدلهای بالاتر هستند کمک کند و مورد دیگری که در آن خیلی ضعیف هستیم آموزش و باز آموزی افراد است.