خلاصه ماشینی:
"2به منظور درک اینکه چرا اسراییل یک مسیر لیبرالیزاسیون را در پیش گرفته است و این انتخاب،چه معنایی دارد،در بخش بعد به عناصر پایدار و پویای تاریخ سیاسی-اقتصادی توجه خواهیم کرد و ویژگیهای منطقی و درونی رژیمهای گذشته و حال کشور و تشنجات و شرایطی که آنها را پدید آورده است را،مورد بررسی قرار میدهیم.
این کمک و هدایا یا انتقالهای یکطرفه،بر رشد اقتصادی کشور تأثیر تعیینکننده داشت چرا که توانایی حکومت با تحرک پول و مشارکت مردم افزایش یافته بود و چرخههای تجاری دولت بهطور موثر به وسیله موج مهاجرت در میان سختیها و جنگهای متناوب به حرکت درآمده بود.
ثبات و تغییر شاید واضحترین دلیل استحکام ساختاری حکومت در اقتصاد اسراییل،پیوستگی است که بعد از انتخابات 6691 پایدار گشت؛وقتی دوره طولانی حکومت حزب کارگر ناگهان به پایان رسید،علی رغم خواسته حکومت جدید(لیکود)که عبارت بود از مبادرت به تغییر اساسی در لیبرالیزاسیون،4متغیرهای مشخص شده سیاست اقتصادی،شامل موارد زیر گردید: 1-هزینه بالای حکومت و اشتغال،به سطح توسعه اقتصادی ارتباط داده شد.
اغراقآمیز کردن اهمیت Histadrut ،پیش از دهه 0991،در تشویق موقعیتهای اقتصاد سیاسی اسراییل،مشکل است:قدرت دلالی در حزب کارگر؛شکل دادن به تشکل اقتصادی و سیاست اجتماعی؛امتیاز انحصاری کردن نمایندگی کارگران در سطح داخلی و تمرکز چانهزنیهای دسته جمعی؛اداره کردن صندوق بهداشت کشور و چندین عملکرد صنعتی و مالی بزرگ؛و هدایت یک«ائتلاف توزیعی»غیرقابل مقاومت با هماهنگ کردن نفوذ خصوصی سازی و بازرگانی Histadrut و حمایت از کارگران صاحب امتیاز بخش عمومی.
نتایج به دست آمده از دو بحران دو اقتصاد Histadrut و نمایندگیهایش این بود که نه تنها موجودیت اقتصادی و حقانیت آنها از بین رفت،بلکه توانایی محوری کردن یک جریان بزرگ کاری و تجاری بر ضد حکومت نیز از میان رفت."