خلاصه ماشینی:
"در واقع،از یک سو لیبرالیسم،مشتقات و ابعاد آن ریشه در تحولات فکری و مادی غرب دارد،از سوی دیگر،نمیتوان کتمان کرد که جهانیشدن برآیند تحولات چند سده گذشته در مغرب زمین است؛زیرا جهانیشدن یا جهانیسازی در غرب متولد شد،در آنجا تکامل یافت و طی یک دهه اخیر،با شتاب در جهت جهان شمولکردن ارزشها و نهادهای غربی،بهویژه آمریکا- به عنوان شاخصترین نماینده غرب-در گستره جهانی است.
عمدهترین تحولات این دوره عبارت بود از:شناسایی جوامع غیر اروپایی از سوی غرب به عنوان واحدهای مستقل سیاسی؛ پذیرش کشورهای غیر اروپایی در الگوی جامعه بین المللی؛افزایش فزاینده ارتباطات در جهان و گسترش حوزه تأثیر آن؛شکلگیری رقابتهای بنی المللی با انگیزههای مختلف در ابعاد اجتماعی؛وقوع نخستین جنگ بزرگ جهانی و شکلگیری جامهع ملل به عنوان نخستین سازمان بین المللی فراگیر.
57جهانیشدن سرمایهداری بیشتر در اختیار آمریکاست؛ زیرا:با هژمونی رهبری بلا منازع آمریکا بر جهان همراه است؛از ویژگیهای آن،حمله نظامی به کشورها با نادیده گرفتن حقوق بین المللی به بهانه دروغین دفاع از حقوق بشر،آزادی و حقوق اقلیتهاست که اغلب از سوی آمریکا طراحی و اجرا میشود؛تسلط سرمایه پولی از طریق مؤسسات مالی و شرکتهای بیمه،پدیده نوین سرمایهداری است که کنترل و تسلط بر آن در دست آمریکاست.
جهانیسازی آمریکایی بر ویلسونگرایی قرار دارد و آن به عنوان رویکرد اساسی سیاست خارجی آمریکا،بر این فرض قرار داشت که آمریکا دارای ماهیتی استثنایی است و از اینرو،در فضایل و قدرت بیهمتاست و به این جهت،چنان به قدرت و قداست اهدافش اعتقاد دارد که میتواند مبارزه برای گسترش ارزشهای خود در کل سطح جهان را مشروع بداند و آن را مشروع نیز جلوه دهد،اما در قرن جدید(قرن بیست و یکم)عواملی باعث میشوند که آمریکا کمتر استثنایی جلوه کند."