چکیده:
نویسنده ضمن مقایسه میان دو اندیشه سنتی و نواندیش، بر موقت بودن تاریخ ومنسوخ بودن بسیاری از احکام زنان تاکید میکند. وی معتقد است در نگاه نواندیشان، عقلانیبودن، برتری نسبت به راهحلهای موجود دیگر و عادلانه بودن، سه شرط همیشگی درجاودانگی احکام میباشد و مرجع تشخیص و ارزیابی احکام در این سه مورد، سیره و عرفعقلای هر زمان است. به علاوه، برخلاف نگاه سنتی که احکام شرعی رابه لحاظ انتساب بهشارع عادلانه میداند، از دیدگاه نواندیش، به تبعیت از عدلیه که تعریف عدالت را مقدم بر دینو قابل ادراک با عقل انسانی میداند، احکام باید فی حد ذاته و فارغ از انتساب به شارع ارزیابیشود و سیره عقلا حاکم بر عدالت باشد.
خلاصه ماشینی:
"به علاوه، برخلاف نگاه سنتی که احکام شرعی رابه لحاظ انتساب بهشارع عادلانه میداند، از دیدگاه نواندیش، به تبعیت از عدلیه که تعریف عدالت را مقدم بر دینو قابل ادراک با عقل انسانی میداند، احکام باید فی حد ذاته و فارغ از انتساب به شارع ارزیابیشود و سیره عقلا حاکم بر عدالت باشد.
آنچه عدلیه در برابر اشاعره بدان اعتقاد دارد این استکه عقل انسان میتواند مستقل از حکم شارع، حسن و قبح برخی از افعال را دریابد و اینمسئله را در مبحث مستقلات عقلیه در علم اصول مورد بحث قرار دادهاند.
درحالیکه، عدلیه معتقدند عقل قطعی (نه سیره و عرف عقلا) میتواند دربرخی از موارد به ملاک افعال دست یابد و به عادلانه و یا ظالمانه بودن برخی افعال حکمنماید، نه در تمام موارد.
درحالیکه، سخن عدلیه درباره ادراک حسن و قبح افعال، صرفا در جایی استکه شارع حکمی نکرده باشد و در آنجا عقل انسان، مصلحتی را با شناخت حکم و اینکه اجرایآن واجب است، انجام میدهد؛ ولی این موضوع در جایی که حکمی از سوی شارع صادر شدهاست، قابل طرح نیست.
پاسخ نویسنده ایناست که همه چیز به عرف جامعه و عقلای جامعه بازمیگردد؛ هر آنچه را عقلا پسندیدند،عادلانه و برتر از سایر ادیان دانستند، همان حکم، قابل قبول و پذیرفتنی است و اگر حکمیرا غیرعادلانه دانستند، حتی اگر در قرآن آمده باشد، منسوخ و غیرقابلقبول است.
دوم اینکه اگر ملاک داوری نسبت به احکام، عرف عقلای هر جامعهای باشد، حکمی کهدر گذشته ظالمانه بوده است، میتواند امروز عادلانه تلقی شود و در آینده نیز ممکن استظالمانه ارزیابی شود."