چکیده:
این مقاله، بر خلاف توهم برخی، عرفان اسلامی را دارای ساختاری منتظم میداند. از این روی، سعی دارد عرفان اسلامی را، که در دامن خود شاخههایی چون عرفان عملی، عرفان نظری، عرفان ادبی و تأویل عرفانی پرورانده است، دارای ساختاری نظاممند بازشناساند. بدین روی، کوشیده است تا همانند خواسته هر علم نظاممندی، پایه و چارچوب تعریف شدهای برای عرفان مشخص نماید و برای تأمین هدف خود، رویکرد دینی را، که عارفان نیز بر آن اصرار دارند، برگزیده است. لذا در آغاز حقیقت دین را در سه ساحت شریعت، طریقت و حقیقت بررسی کرده و آنگاه شاخههای عرفانی را تعریف و تبیین نموده، سپس به تعاملات ریشهدار این شاخهها با ساحتهای دین پرداخته است و برای پیوند شاخههای عرفانی در ساختار عرفان، نحوه ترابط و پیوستگی آن گرایشها را روشن ساخته است.
خلاصه ماشینی:
"(مؤمنون: 59) مقام احسان، به عنوان قله سلوک، آن است که سالک پس از رهیدگی از کمند تعلقات دنیوی و اتصاف به اخلاق ملکوتی، با تسلیم محض در برابر اراده خداوند سبحان و گواهی صادقانه به مالکیت حقیقی او، حجابهای مراتب نظام هستی را در هم شکند و در وجود بیپایان حق سبحانه فانی گردد و سر جانش را با عنایت الهی و تفضل ربوبی به زیور مشاهده دلربای حضرت حق سبحانه و تعالی آذین بندد و به نهایت توحید بار یابد: و من أحسن دینا ممن أسلم وجهه لله و هو محسن و اتبع ملة إبراهیم حنیفا و اتخذ الله إبراهیم خلیلا * و لله ما فی السماوات و ما فی الأرض و کان الله بکل شیء محیطا (نساء: 125 و 126)؛ دین چه کسی بهتر است از آن کس که خود را تسلیم خدا کرده و نیکوکار است و از آیین ابراهیم حقگرا پیروی نموده است؟ و خدا ابراهیم را دوست گرفت و آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن خداست و خدا همواره بر هر چیزی احاطه دارد.
(ق: 37) در وادی «نهایات»، سالک پس از رهیدگی از قید تعین و تقید وجودی خویش، به مقاماتی که در پایان سیر و سلوک الی الله بروز میکند، نایل میگردد؛ مقاماتی مانند «معرفت، فنا، بقا، تحقیق، تلبیس، وجود، تجرید، تفرید، جمع و توحید» (همان، 564) در بین این منازل، دو منزل معرفت و توحید از تأکیدات ویژه دین برخورداند: و إذا سمعوا ما أنزل إلی الرسول تری أعینهم تفیض من الدمع مما عرفوا من الحق؛ و چون آنچه را به سوی این پیامبر نازل شده بشنوند، میبینی بر اثر آن حقیقتی که شناختهاند، اشک از چشمهایشان سرازیر میشود (مائده: 83) شهد الله أنه لا إله إلا هو و الملائکة و أولوا العلم قائما بالقسط لا إله إلا هو العزیز الحکیم؛ خدا که همواره به عدل قیام دارد، گواهی میدهد که جز او هیچ معبودی نیست و فرشتگان و دانشوران [نیز گواهی میدهند که ]جز او، که توانا و حکیم است، هیچ معبودی نیست."