چکیده:
آموزش و پرورش به منزله¬ یکی از اساسی ترین نهادهای انسان ساز و تمدنآفرین، نقشی
چشمگیر در شکل دادن به حیات جهان فرهنگی آدمیان، ایفا میکند. اهمیت این نهاد با
در نظر گرفتن این نکته بیشتر آشکار میشود که جهان جدید، در قیاس با همه ادوار
گذشتۀ تاریخ بشر، از زمان ظهور نخستین انسان هوشمند به این سو، از بالاترین میزان
عناصر فرهنگی برخورداراست و فرهنگ (در معنای عام این واژه) بیشترین سهم را در
معماری آن بر عهده دارد.
این نهاد در عین حال در زمرۀ برساختههای آدمی به شمار میآید و از این رو در همان
حال که میتواند به واسطه توان علی خود ( که به مدد حیث التفاتی جمعی کنشگران
برسازنده و/یا بهره گیرنده از این نهاد در آن به ودیعه گذارده شده)، بر آنان تأثیر
بگذارد، از رهگذر تعامل با کنشگران، دستخوش تحول میشود. از آنجا که مسیر این
تحولات احتمالی تا حد زیادی به توانائیهای معرفتی کنشگران و نیز کفایت روشهای به
کار گرفته شده از سوی آنان بستگی دارد؛ هر نوع آموزه معرفتشناسانه، روششناسانه که
بتواند به بهبود این نهاد و شناسایی ظرفیتهای مثبت در آن و زمینه سازی برای ایجاد
شرایط مناسب برای بهره گیری از این ظرفیتها کمک کند، مقبول و مطلوب خواهد بود.مضمون اصلی مقالۀ حاضر آن است که معرفت شناسی متکی به عقلانیت
نقادانه به همراه روششناسی منطق موقعیت، رهیافتی کارآمد برای ایجاد تحولات بهینه
در نهاد آموزش و پرورش در اختیار کنشگران قرار میدهد. به مدد این رهیافت، کشف
ظرفیتهای بدیع و مؤثر برای افزایش بازده نهاد آموزش و پرورش به گونهای سازنده و
اثربخش و در زیستبومهای مختلف، با سهولت و کارآیی بیشتری امکان پذیر خواهد شد و
توانایی کنشگران برای شناسایی جنبه¬های بالقوه نامطلوب نهاد برساخته خود (و بالتبع
جلوگیری از فعلیت یافتن این جنبهها) افزایش خواهد یافت. در متنی که در پی میآید
پس از معرفی اجمالی عقلانیت نقادانه و منطق موقعیت، در خصوص برخی از کاربردهای
رهیافتی توضیح داده میشود که از ترکیب این دو نظریه برای افزایش بازده بهینه نهاد
آموزش و پرورش بهره میگیرد.
خلاصه ماشینی:
"آنچه را که در بالا بدان اشاره شد میتوان در قالب نمودارهای ذیل نمایش داد: مسئله 1← راه حل (گمانه و حدس) اولیه ← ارزیابی نقادانه (به وسیله تجربه و عقل) ← مسئله 2 مسئله 1 ◄ ارزیابی نقادانه ← مسئله 2 شرط اصلی این درس آموزی، به تأکید فلاسفه طرفدار عقلانیت نقادانه، آن است که فاعل شناسا، راه حلها و گمانههای اولیه خود را که تصویر و مدلی غیر دقیق از واقعیت فراهم آورده بود، مورد نقادی قرار دهد.
در نمودار ذیل ، رابطه میان فهم و تبیین، (که هر دو در زمرۀ معرفتهای عینی هستند که در قالب مفاهیم ارائه میشوند و معرفت حضوری، که از نوع تجربههای وجودی و شخصی است و صورت مفهومی ندارد) تصویر شده است: روششناسی منطق موقعیت با در نظر گرفتن پیوستگی میان علوم مختلف و نیز پیوستگی میان فهم و تبیین، و با عنایت به وجود عنصر حیث التفاتی در عرصه علوم انسانی و اجتماعی تدوین شده است و به تحلیلگران/پژوهشگران و نیز دیگر کنشگران در این عرصه امکان میدهد تا با کارآمدی هرچه تمامتر به فهم و تبیین رفتار کنشگران در عرصه تعاملات اجتماعی (در معنای عام این واژه اعم از حوزههای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، و ...
منطق موقعیت به دست اندرکاران مسائل آموزشی در هر مقطع و در هر مجموعه امکان میدهد تا "مسائل" مختلفی را که مورد توجه آنان و یا دیگر کنشگران در عرصههای آموزشی (و یا گسترههای فراختر) است در ظرف و زمینه تعامل کنشگران اصلی با یکدیگر و با نهادهای تأثیرگذار و در محیط های خاص مورد ارزیابی نقادانه قرار دهند و آموزههای عقلانیت نقادانه را به منظور "حل مسائل" و یا "تحلیل رفتار کنشگران" و یا "ارزیابی نتایج ناخواسته حاصل از تعاملات میان افراد با یکدیگر و با نهاد ها" به کار بندند."