چکیده:
گام نخست،درک دشمن مشترک میباشد. جهان اسلام پس از مواجهشدن با سیطرهی غرب،تاکنون سه رویکرد یافته است و از آن میان،رویکرد به هویت واحد اسلامی تنها راه برونشد از بن بست سیاسی جهان اسلام است.این رویکرد بسیار ضروری به نظر میرسد، اما نیازمند داشتن منشوری است که در آن چارچوبها روشن شده باشد. پیروی از تز تنظیم رفتار اجتماعی با تأکید بر پیرایش ارزشها و هنجارها در دو سطح محدود و فراگیر میتواند ملتها و مذاهب را به یکدیگر نزدیک کند،اما نیازمند اقتدار داخلی کشورهای اسلامی است. جزمیت و مطلقانگاری مذاهب،گروهها و ملتها در داشتههای خود عارضهای است که مانع نزدیکشدن مذاهب به یکدیگر میشود.تودهی مردم،اگرچه معذورند،لیکن وظیفهی عالمان و آگاهان است که تودهی مردم را نسبت به واقعیتهای زندگی آگاه سازند. انتظار تفاهم میان انسانها و بالتبع،مذاهب و ادیان از رشد فناوری انتظار غیر معقولی نیست،لیکن واقعیت نشان داده است که رابطهی آن با نزدیکشدن انسانها به یکدیگر تاکنون معکوس بوده است.البته نیاز به توضیح دارد که مشکل در خود توسعه و پیشرفت علمی نبوده است. فهم نادرست افراد مسلمان از اسلام ناشی از ضعف بینش آنان است،که به یکی از این دو موضوع برگشت دارد؛جمود یا بیتفاوتی.درهرحال،از بیشناختی آنان نسبت به واقعیت و روح اسلام خبر میدهد.این عارضه از سوی هر دو دسته،ناخودآگاه،به بروز عمل و عکسالعملهایی در جامعه میانجامد که دوری بیشتر مذاهب اسلامی را در پی دارد. کمترین پیامد عارضهی یادشده،رویکرد به دو پدیدهی ترور و تکفیر است که ناخواسته اهداف دشمنان اسلام را تأمین مینماید. تعصب به معنای جانبداری،وظیفهی دینی و اخلاقی فرد مسلمان است، لیکن تعصب نسبت به خصوصیتهای بیرون از ماهیت انسانی و امور واهی، که از روی جهل میان برخی قرارداد شده است،نتیجهای جز محرومیت از حق و بلوکهشدن گروهها و جنگ و خصومت میان آنان ندارد. کشمکش میان حکومتهای اسلامی شاید به بهانههای دینی و مذهبی رخ دهد،لیکن کمترین اثر سوئی که در داخل امت اسلامی دارد مستهلکشدن قدرت دو طرف و از میان رفتن شوکت و اقتدار کل امت و سوء استفادهی اجانب خواهد بود.سیاست تفرقهاندازی میان جبههی مخالف،شیوهی شناختهشدهی بسیار قدیمی است که قدرتهای رقیب همواره از آن برای تضعیف و ازهمپاشاندن قدرت دشمن استفاده نمودهاند. در بخش دوم به چارهجویی و ارائهی چند راهبرد پرداخته شده است،که در نوشتار حاضر در ارتباط با آسیبشناسی وحدت امت اسلام،بحث خود را با یک مقدمه،شامل توضیحاتی دربارهی مسائلی از قبیل تمایز وحدت و اتحاد،قلمرو بحث و مخاطبان آن آغاز نموده و در دو بخش عمده آن را پی میگیرد. بخش اول،کندوکاوی است در ارتباط با نقاط ضعف،که عوامل ناهمگرایی ملتها در آن بحث میشود. از جمله آسیبهای احتمالی،که متوجه جهان اسلام است،نداشتن آگاهی جمعی از درک موقعیت خود در جهان است که به خودبینی و نداشتن تفاهم فیمابین گروهها و ملتها و مذاهب آن میانجامد.
خلاصه ماشینی:
"به طور غالب،تظاهرات رفتاری دستهی دوم بازتاب ناخودآگاه رفتار دستهی اول میباشد؛به خصوص شدت عمل و اعمال خشونتبار دستهی دوم،که پیامد نامیمون آن دو رخداد شوم برای امت اسلام است و هر دوشان به اضمحلال تدریجی شوکت اسلام و متلاشیشدن جامعهی اسلامی از درون منتهی میشوند: 1)رواج و شیوع پدیدهی ترور و ایجاد ناامنی در متن جامعه،که زشتترین شمایل را نیز از اسلام در سایر ملل دنیا تبلیغ مینماید؛علاوهبر اینکه همچون یک واقعهی آتشسوزی دامن خشک و تر را میگیرد و پیران،زنان و اطفال بیگناه را در کام خود میبلعد.
بیشک با درک این واقعیت بوده است که سال جاری(6831)از سوی رهبر انقلاب اسلامی ایران(مدظله)به عنوان انسجام اسلامی نامگذاری گردید و در جلسات متعددی که با اعضای تقریب اسلامی و کارگزاران نظام و سایر اقشار مردم نیز داشتند،به توجیه ضرورت و تبیین راهکارهای آن پرداخته،اتحاد امت اسلام را یکی از الزامات بسیار مهم برای نیل به پیروزی معرفی نمودند،که طبعا شناخت دشمن مشترک از زیرسازهای اساسی آن است(خامنهای،6831،2:جام جم،شماره 6691).
رویکرد نخست همان چیزی است که هماکنون نیز برخی از کشورهای اسلامی بدان مبتلایند و همچون یدک به دنبال غرب کشیده میشوند،بیآنکه از عقبماندگی نجات یابند و راز آن این است که همواره غرب رو به جلو میتازد و جهان اسلام همیشه همان فاصله،بلکه بیشتر را با آن خواهد داشت،به اضافهی اینکه غرب در ارتباط خود با اینگونه کشورها محصول تمدن به آنان میدهد،نه تکنولوژی تولید آن را و روی این اصل،آنها همیشه وابسته و نیازمند به غرب باقی خواهند ماند."