چکیده:
مقاله حاضر به بررسی جایگاه دین در عصر مدرن میپردازد. بحث در اینباره که آیا
لازمه مدرنیسم و تجددطلبی و علم و پیشرفت و عقلگرایی آن است که دین از ساحتهای
زندگی بشر کنار گذاشته شود، از جمله مسائل مهم و مباحث سرنوشتساز و چالشبرانگیز
بین اندیشمندان دینی و روشنفکران سکولار طی چند قرن گذشته بوده است. برخی از
اندیشمندان سکولار چنین ادعایی مطرح کردهاند. بحث و فحص درباره صحت این فرضیه و
اینکه قایلان آن چه دلایلی بر ادعای خود اقامه کردهاند و آیا از نظر علمی و
تاریخی، چنین ادعایی قابل اثبات است یا خیر، و اینکه چگونه میتوان بطلان این ادعا
را ثابت کرد، مسائلی هستند که این نوشتار سعی کرده است بدانها بپردازد.
خلاصه ماشینی:
"[10] رنه گنون، منتقد مشهور فرانسوی، در کتاب بحران دنیای متجدد به برخی از این پیامدها و بنبستهای تمدن جدید اشاره میکند: وی مینویسد: کسانی که تنعم و رفاه را آرمان خود ساخته بودند و از بهبودهایی که بر اثر پیشرفت و ترقی حاصل گشته، برخوردارند، آیا خوشبختتر از ابنای بشر در روزگاران پیشین هستند؟ امروزه وسایل ارتباطی سریعتر و امکانات بیشتری وجود دارند، ولی عدم تعادل و نابسامانی و احساس نیاز بیشتر، او را در معرض خطر فقدان قرار داده و امنیت او هر چه بیشتر در معرض تهدید قرار گرفته است؛ زیرا که هدف تمدن جدید، چیزی جز افزایش نیازمندیهای تصنعی، بهرهگیری جنونآمیز از امکانات، مواهب طبیعی و لذتطلبی و ارضای هر چه بیشتر و غوطهور ساختن انسان در زندگی ماشینی چیز دیگری نیست.
اما معنای این سخن که دین با علم و پیشرفت مخالف نیست، این نیست که دین همه مبانی و دستاوردها و نتایج، مدرنیته را میپذیرد و بر آن مهر تأیید مینهد، بلکه دین، به ویژه دین اسلام، علم، عقلانیت و آزادی بشر و قدرت اراده و خلاقیت و روحیه جستوجوگری بشر را در جهت کمال حقیقی و عقلانی و معنوی بشر و بر اساس نگاهی جامع و متعالی و توحیدی ترسیم و تفسیر میکند و ابعاد گوناگون آفاق هستی را در دایره هستیشناسی و افق اندیشه عقلانی و دینی و علمی بشر قرار میدهد و از منظر وحی و عقل، به کشف و تبیین و تفسیر حقایق جهان و انسان میپردازد و علم و دستاوردهای علمی و عقلانی بشر را در جهت ارزشهای معنوی و کمال علمی عقلانی و معنوی بشر ضروری میبیند و هیچیک از این مواهب الهی را نفی نمیکند."