خلاصه ماشینی:
"15 از آنجا که خدا نامحدود است، شیوههای ممکن برای فهم نامهای او نیز نامحدود است؛ لذا کافی نیست که خود آدم نامهای خدا را بداند، بلکه هر یک از فرزندان او نیز باید این نامها را به شیوه خاص خودش فرا گیرد و تنها در این صورت است که تمام استعدادهای سرشت اصیل انسان به فعلیت میرسد.
صفت لطف با روح پیوند دارد، در حالی که صفت قهر با شدت بیشتری با گل مرتبط است؛ اما این سخن به معنای کاستن از ارزش گل نیست، چرا که قهر نیز صفتی الهی است و بدون گل، آدم فرشته میبود نه انسان و در این صورت نمیتوانست وظیفهای را که برای آن آفریده شده به انجام برساند.
به قول سمعانی: آن خداوندی که یوسف را نگاه داشت تا آن فاحشه بر وی نرفت، توانستی که آدم را نگاه داشتی از ذوق شجره، لیکن چون عالم پرشور و بلا میباید چه حیلت؟29 هنگامی که خدا بار امانت را به آسمانها و زمین و کوهها عرضه کرد، همگی از برداشتن آن سر باز زدند، زیرا راز عشق را نمیدانستند.
بیشک، این توجه زیادی است که خداوند به یک آفریده خود مبذول داشته است؛ زیرا در آفرینش همه دیگر اشیا از جمله آسمانها و زمین خدا فقط به « کن: باش» اکتفا میکند و آن شیء به وجود میآید و افزون بر این، چنان که سمعانی نیز خاطرنشان میسازد، قرآن یک روز نزد خدا را با هزار سال نزد ما برابر میداند."