خلاصه ماشینی:
"در سال 4491 با دریافت یک بورس گاگنهایم به ایالت متحده رفت؛در نیویورک و سان فرانسیسکو زندگی کرد و با شعر آمریکای شمالی و بازتاب آن در مکزیک آشنا شد.
زندگی و مرگ واژههایی متضاد نیستند ما یک ساقه باد و شکوفه تو امانیم پاز به سال 2691،در سفارت مکزیک در هند به عنوان سفیر برگزیده شد.
برای بشریت بیگانه و پیوند گسیخته که هرروز در چنگال ماشین گرفتارتر میشود؛شعر همچون چراغی است که راه رستگاری را میپیماید شعر به پیوند میان افراد یک ملت بدل میشود.
* پاز مانند بورخس شعر را رویایی میداند که در هزار توی آن انسان حد نهایی حیات را لمس میکند * از نظر پاز،شعر انسان را با دنیایی دیگر با دنیایی تخیل و آن وحدت اساسی که اجتماع درهمش میکوبد نزدیک میسازد * شعر همچون چراغی است که راه رستگاری را میپیماید شعر به پیوند میان افراد یک ملت بدل میشود"