خلاصه ماشینی:
"با وجود بداهت و روشنی این امر، آیا به توضیحات و استدلال های بیشتری هم نیاز داریم که ویژگی ادبی قرآن کریم را اثبات کنیم؟ حتی اگر از منظری صرفا عینی و علمی بنگریم، آیا متون دینی ـ و از جمله قرآن کریم ـ در درجه نخست متونی زبانی و دارای ساخت های روایی، تمثیلی(یعنی داستانی و شعری) نیستند؟ و اگر چنین است، آیا جز همین روش برخاسته از سرشت متن، هیچ روش دیگری برای فهم این متن در اختیار داریم؟ اعراب جاهلی در قرن هفتم میلادی چگونه با قرآن برخورد کردند؟ چرا برخی چنان دعوت قرآن را پذیرفتند که اسلام را برگزیدند و برخی بر عناد خود پای فشردند و به دعوت قرآن پاسخ مثبت ندادند؟ پاسخ به این پرسش، نه تنها اهمیت رهیافت ادبی به قرآن، بلکه بنیادی بودن آن را بر ما آشکار می سازد.
ذرنی و من خلقت وحیدا مرا با آن که تنهاش آفریدم واگذار و جعلت له مالا ممدودا همو که مال فراوان دادمش و بنین شهودا و پسرانی حاضر به خدمت و مهدت له تمهیدا و همه چیز برایش آماده ثم یطمع ان ازید حال طمع دارد که در افزایم کلا انه آیاتنا عنیدا هرگز نکنم که او دشمن آیات ماست سار هقه صعودا و زودش به گردنه ای دشوار در آورم انه فکر و قدر او بیندیشید و سنجید فقتل کیف قدر مرگ بر او کاین گونه سنجید ثم قتل کیف قدر باز هم مرگ بر او کاین گونه سنجید ثم نظر آنگاه بنگریست ثم عبس و بسر سپس رو ترش کرد و در هم کشید ثم ادبر و استکبر و پشت کرد و گردن فرازید فقال ان هذا الاسحر یؤثر گفت این فقط سحری است آموختنی ان هذا الا قول البشر این نیست مگر گفته های آدمی سأصیله سقر زودش به سقر در افکندم این آیات بیان کننده حالتی از تشویش ذهنی و تنش عاطفی است که فردی ـ که در سوره نام او ذکر نشده ـ با شنیدن قرآن دچار آن شده است."