خلاصه ماشینی:
"انقلاب اسلامی یک گفتمان کلام محور نبود،یک فرا روایتنیست؛انقلاب اسلامی گفتمانی است که در پرتو منطق پرتوان خویش،خود را مکلف بر برگرفته از تلاشهای ژرف و وسیع در حوزۀ معرفتشناسی است؛آیا به واقع(ما)درارائۀ yciloP های متعدد خود سامانی از دانایی به وجود میآوریم؟و یا از میان ساماندانایی،تئوریهای کاربردی ایجاد میکنیم تا بر مبنا و بنیانی صحیح و برحسبموقعیتهای زمانی و مکانی متعدد؛جغرافیایی انقلاب اسلامی را گسترش و تعمیقبخشیم؟آیا تهدیدهای ناشی از استکبار جهانی در جلوگیری از باز تولید چنین فرآیندیمؤثر است؟اگر هست؛«تهدید»نسبت به انقلاب وجود دارد که باید این تهدید را به«فرصت»تبدیل ساخت.
این مثلی قدیمی است که گفتهاند:«قیمتوقت از طلا گرانبهاتر است»و امروز چه سخت است که مشاهده میگردد اینگرانبهاترین ودیعه الهی،در پیکرۀ انقلاب اسلامی؛به ارزانترین قیمت به فروش گذاشتهشده است مطهری کجاست که با شببیداریهای عارفانهاش قلم معرفت بر خطوطانقلاب بکشد؛شریعتی کجا ست که با ندای عاشقانهاش شعور اسلامی و شعار انقلابیرا در صحن دانشگاه در هم آمیزد؟بهشتی کجا ست تا به زبان پرصلابتش منافقان نامیمون عداوت و حد اقل رودررویی،در چنین زمینی بار میدهد نباید از خود بپرسیم کهاین زمینۀ مساعد در این زمان،از چه روی حاصل آمده است؟این آسیبی است کهفرصتها را برای تبدیل«تهدید»استکبار به«فرصت»؛برای تعمیق انقلاب از بینمیبرد؟آیا رودرویی نخبگان حکومتی با یکدیگر،رودرویی آنها با روشنفکران جامعهو نیروهای اجتماعی و همچنین تقابل آنها با سرآمدان اجتماعی،آسیب به انقلابنیست؟ نقطۀ اشتراک تمامی نظریههای جامعهشناختانه و تئوریهای انقلاب؛در حوزهجامعهشناسی انقلاب؛ناظر بر این معنا است که هیچ سیستم سیاسی و نظام حکومتیمضمحل نمیگردد،مگر اینکه رهبران آن نظام رودروی هم صفآرایی کنند."