خلاصه ماشینی:
"نویسنده توانا و محقق (مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی) محرک و باعث خود را در این راه چنین توصیف می کند: (محرک و باعث دیگر بر این نوع از مطالعه آن بود که نگارنده, مولانا را در پرداختن قصص و استنباط مطالب و تقریر نتایج بر کلیه شعرای متصوف, ترجیح می داد و هم اکنون بر این عقیده ثابت است و چون اعتقاد دارد که بنای مباحث ادبی را نیز بر پایه اسناد و ادله مناسب و درخور قبول باید نهاد, بدین جهت مطالعه در قصص مشترک که مولانا و سنایی و شیخ عطار, به نظم آورده اند, ضرورت داشت; زیرا علاوه بر آنکه در این نوع از کنجکاوی سبک و روش این استادان در بیان حکایات و طرز استفاده از آنها روشن می شد, راهی به جهت مقایسه سبک هریک با دیگری به دست می آمد و داوری و فصل خصومت, آسان تر می گردید, ولی این منظور چنان نبود که از مطالعه یک یا چند کتاب به حصول پیوندد.
گرچه در مجموع متهم داشتن این شرح به اینکه تنها متعهد به بیان افکار و آراء مؤلف خود هست و چندان دغدغه تشریح و بازگویی مکنونات مثنوی را ندارد, قدری دور از انصاف و به دلایل روشن مردود است, اما از واقعیت هم نباید چشم پوشید که در بسیاری از مواقع مرحوم حاجی چنان در افکار و اندیشه های فلسفی و صدرایی خود غور می کند که در آنجا می توان خطاب به او گفت: گردن این مثنوی را بسته ای می کشی آنجا که خود دانسته ای بر خواننده شرح مثنوی پوشیده نمی ماند که حاجی از فرمول ماهیت و عدم اصالت آن, و یا بحث های مربوط به وجود و مراتب تشکیکی آن نهایت استفاده را کرده است و گویی با کلید این دست مباحث, ادعای گشودن قفل اکثر مشکلات مثنوی را دارد, حال آنکه بسیاری از این رهاوردهای فلسفه اسلامی و حکمت متعالیه در زمان حیات مولانا و سال ها بعد از آن نه تنها شهرتی نداشت, بلکه قرن ها بعد از پیدایش مثنوی, برای اولین بار بر سر زبان ها افتاد."