چکیده:
درحالی که نشانهشناسی فرانسوی و امریکایی از دامان زبانشناسی و منطق برآمده،در روسیه زمینه اصلی این دانش نقد ادبی و نقد هنر بوده است.برای پاسخ به این پرسش که نشانهشناسی تا چه حد این امکان را دارد تا ویژگیهای هنر را دریابد و مطالعات خود آن را لحاظ کند،نیازمند ژرفنگری در آموزههای مکاتب نشانهشناسی و خاستگاه آنها،از جمله نشانهشناسی روس هستیم. آنچه در رویا ورد یک دانش ساختگرا به حوزهء هنر،زمینهساز نگرانی است،جنبه جبری ساختار و نادیده گرفته شدن جایگاه فرد به عنوان عامل خلاق است. در مرحله آغازین مؤثرترین نقش را نمادگرایان و صورتگرایان در نشانهشناسی روسیه ایفا کردهاند که موضوع اصلی مطالعه آنان یک حوزهء هنری-یعنی ادبیات-و نه زبان بوده است.در مقطع پسین باید به نقش پراهمیت باختین و همفکران او اشاره کرد که با منطق گفتگویی خود اساسا ساختگرایی را به نقد گرفته و جایگاه خلاقیت را در زبان و هنر مورد توجه ویژه قرار داده است. در مکتب مسکو-تارتو،یعنی در دوره ساخت یافتگی نشانهشناسی در روسیه نیز خلاقیت و حضور آن به عنوان یک ویژگی در هنر اهمیت یافته،و مواضع ساختگرایانه ارتدوکس ا نهاده شده است؛این مکتب مسئلهء فرد درآفرینشرا موضوع مطالعه جدی قرار داده و آن را با تکیه بر جایگاه فرد وخلاقیت در نظام فرهنگ،بسط داده است.
خلاصه ماشینی:
"در مکتب مسکو-تارتو،یعنی در دوره ساخت یافتگی نشانهشناسی در روسیه نیز خلاقیت و حضور آن به عنوان یک ویژگی در هنر اهمیت یافته،و مواضع ساختگرایانه ارتدوکس ا نهاده شده است؛این مکتب مسئلهء فرد درآفرینشرا موضوع مطالعه جدی قرار داده و آن را با تکیه بر جایگاه فرد وخلاقیت در نظام فرهنگ،بسط داده است.
در این مقاله،باوجود حوزهء محدود جغرافیایی چنین مطالعهای از زاویه دیدهای مختلف صورت خواهد گرفت؛زوایایی چون رابطهء نشانهشاسی روس با زبانشناسی،ساختگرایی،فردگرایی و رابطهء زبان با نظامهای نشانهای هنر که ممکن است در تقسیم منطقی در عرض یکدیگر جای نگیرند،و از همینرو،مطالب یاد شده ذیل نیز میتواند گاه دارای همپوشی باشد، اما اینجابهجایی در نگریستن،امکان دست یافتن به تصویری دقیقتر از موضوع را فراهم خواهد آورد.
نشانهشناسی روس و زبانشناسی در طی دهههای پایانی سدهء 91 و نیمهء نخست سدهء 02 میلادی، مراکز گوناگون علمی در روسیه شاهد پایگیری مکاتبی بوده که به گونهای به دانش نشانهشناسی پرداخته است،اما درمیان این محافل تنها مواردی نادر همچون«حلقهء زبانشناسی مسکو2»را میتوان یافت که از موضعی زبانشناسانه به سوی نشانهشناسی روی آورده است؛حتی در حلقهء زبانشناسی مسکو نیز این محفل نخست به مطالعات ادبی-هنری روی آورده و سپس گام در مسیر نشانهشناسی نهاده است،به نحوی که هرگز نمیتوان تحقیقات این محفل در حوزهء نشانهشناسی ادبی و هنری را تعمیم الگوهای مطالعه زبان قلمداد کرد.
ساختگرایی یک مکتب،روش یا رویکرد نیست،بلکه یک شیوهء اندیشه است که در آن«صورت غیر متحقق»بر«صورت متحقق»و نظام جمعی بر ارادهء فردی مقدم است (jakobson,1973;harland,1987) در دانشی متکی بر اندیشهء ساختگرا،موضوع انسانی همچون موضوع طبیعی مورد مطالعه قرار میگیرد و قواعدی استوار تلقی میشود که تنها باید آنها را شناخت و با دانایی کنترل کرد."