چکیده:
پیوند اسطورهای نژاد آریا با خدایان سرزمین هند نشان میدهد که نژاد آریا،تنها وارث زمین خواهد بود،زیرا ایندرا،خدای خدایان،گفته است:من زمین را به آریه بخشیدم،این موضوع در بخش دیگری از مقاله آمده است. ایندرا،ثری تئون و سپس اژیدهاک(-ضحاک)،یا وریتره،در بخش عمدهی این مقاله واکاوی شدهاند،زیرا پس از واکاوی آنها،زمینهی سنجش فریدون و ایندرا میتوانست فراهم گردد. از سه مقوله حضور در تمدن بشری و اژدهاکشی یا دریافت لقب«ورتر غنه»و سنجش وسیلهی اژدهاکشی آن دو،به دلیل کوتاهنویسی و کوتاهگویی، دو مقولهی اول بیشتر مورد توجه قرار گرفتند. طبیعی است که تنها بهرهگیری از«وداها»و«شاهنامه»و دریافت شاهدهای مناسب میتوانست نویسنده را برای پیجویی بحث یاری کند. از بهرههای دیگر این مقاله برای نویسنده،دستیابی به اطلاعاتی است که ابلیس،دیو و اژیدهاک را در سه حوزهی معنایی جدا قرار میدهد.این موضوع میتواند بهانهی تهیهی مقاله پژوهشی دیگری باشد برای نگارنده و یا دیگران. از اینکه در برابر خوبیهای خوبانی چون ایندرا و ثری تئون،وریتره و اژیدهاک دو جزء بیگانهاند،میتوان نتیجه گرفت که هستی بر خیر محض است،شر و بدی در جوهر هستی نیست و صورت عرضی هستی هستند،پس بر ماست که دنیای انسانها را براساس خیر محض بسازیم.پیوند دیرینهی دو ملت بزرگ،از تبار آریاییان هند و ایران،آنچنان آشکار و عینی و تاروپودش به هم تنیده است که در نگاهی به فرآیند دگرگونیهای تاریخی،سیاسی،فرهنگی میتوان گفت انگلیسیها ابتدا هند را از ایران گرفتند،سپس خودشان توانستند در ایران حضور یابند. برای رهیافت ما به هستهی اصلی سخن در این نوشتار،ابتدا گذر کوتاهی است در بحث اسطورهشناس و ورود به خواب و رویای فردی و جمعی جامعه،زیرا هر خواب و رویایی،اسطورهی فردی است،ولی اسطوره،خواب جمعی جامعه است. منابع و مدارک اسطورههای هند،در بخش دیگری از مقاله مورد توجه خوانندهی این گفتار قرار خواهند گرفت.
خلاصه ماشینی:
"در سنجش ثری تئونه و ایندرا ثری تئونه یا فریدون و ایندرا از چند زاویه میتوانند مورد سنجش قرار بگیرند: الف-حضور در تمدن بشری ب-اژدهاکشی یا دریافت لقب ورترغنه ج-وسیلهی اژدهاکشی یا گرز در این نوشته زمان کافی در اختیار نداریم تا چگونگی پیوند دورهی اسطورهای را به دورهی تمدن ایران و هند مورد سنجش قرار دهیم،ولی آنچه برای ما ایرانیان باقی مانده است،شاهنامه است،طبیعی است که برای رویکرد به نمونهی مشابهی در منابع اسطورهای هند میتوان به ریگودا مراجعه کرد.
اگر به تجربههای بشری پیش از فریدون از جمله عهد جمشیدی توجه کنیم،جمشید دست آوردهای زیر را مورد توجه قرار داده است: منم گفت با فرهی ایزدی همم شهریاری و هم موبدی بدان را ز بد دست کوته کنم روان را سوی روشنی ره کنم نخست آلت جنگ را دست برد در نام جستن به گردان سپرد به فر کیی نرم کرد آهنا چو خود و زره کرد و چون جوشنا چو خفتان و چون درع و بر گستوان همه کرد پیدا به روشن روان بدین اندرون سال پنجاه رنج ببرد و ازین چند بنهاد گنج دگر پنچه اندیشهی جامه کرد که پوشند هنگام بزم و نبرد ز کتان و ابریشم و موی قز قصب کرد پرمایه دیبا و خز بیاموختشان رشتن و تافتن به تار اندرون پود را بافتن چو شد بافته،شستن و دوختن گرفتند ازو یکسر آموختن چو این کرده شد،ساز دیگر نهاد زمانه بدو شاد و او نیز شاد (شاهنامه،ج 1،جمشید،ب 7 تا 71) افزون بر به کارگیری اندیشه و خرد بهرهگیری از دنیای بیرون،عدلوداد و کارورزی را بین مردم رواج داد: بکارند و ورزند و خود بدروند به گاه خورش سرزنش نشنوند (همان،ب 62) در ادامهی همین سخن کارهایی چون خشتزنی،به کارگیری سنگ و گچ در دیوارسازی، به کارگیری هنر معماری،ساختن گرمابه،کاخهای بلند و..."