چکیده:
مشایخ متصوفه در آداب زندگی با بسیاری از روشها و سنتهای رایج در جامعه همراه و همآهنگ نشدند و شیوهای تازه بهوجود آوردند. از جمله: خانقاهنشینی، خرقهپوشی، سماع و ... از آدابی است که اهل تصوف مبدع آن بودند. گاهی هم مریدان را به رفتاری واداشتند که در سنت هیچ سابقهای نداشت. در گفتار هم شطحیات، دفاع از ابلیس و ... از نمونههای هنجارشکنی آنان است. در این مقاله سعی کردهایم به دو مورد از هنجارستیزیهای اجتماعی متصوفه که مربوط به رفتار آنان است، بپردازیم.
خلاصه ماشینی:
"و رفع قندیل و تحمل زنبیل روا داشته و از مردم منعم بر موجب «اقرضواالله قرضا حسنا» (مزمل،20 ) مال زکوة و صدقه و هدیه و هبه هم قبول میکردند، ما آن در سؤال را بر یاران خود دربستهایم و اشارت رسول را بر جای آورده که: استعفف عن السؤال ما استطعت؛ تا هر یکی به کد یمین و عرق جبین خورد اما به کسب و اما به تجارت و اما به کتابت مشغول باشند و هر که از یاران ما این طریق را نورزد، پولی نیرزد، همچنان روز قیامت روی ما نخواهد دیدن و اگر چنانکه به کسی دست دراز کنند من روی بدیشان فراز خواهم کردن و این حدیث را گفت: گفت پــیغمبـر که جـنت از الـه گر همی خواهی ز کس چیزی مخواه گر نخواهی من کفیلم مر تو را جـنــة المـــأوی و دیـــدار خــــدا (افلاکی،1375، ج 1 ، ص 245 ) به هر حال موضوع تکدی و سؤال که متصوفه برای ذل نفس، مریدان را به آن وادار کردهاند، به هیچ روی با هنجارهای معمولی و مثبت جامعه سازگار نبوده است؛ اگرچه فوایدی از قبیل نابودی رعونت و خودخواهی و نفسپرستی به همراه دارد، موجب نابودی کرامت انسانی میشود و شائبهی تنپروری و بیکاری و کاهلی و فرار از کار و مسؤولیت نیز به همراه دارد و همچنان که دیدیم اگر چه بسیاری از اهل تصوف خود و یا مریدان خود را به این کار ـ دریوزه ـ واداشتهاند، تعدادی هم از مریدان خواستهاند که با کار و تلاش امرار معاش کنند و تکدی را از مقولهی حرص به دنیا دانستهاند."