چکیده:
پس از بررسی و تحلیل دو رمان مشهور و برجستهی ناتورالیستی ـ نانا اثر امیل زولا ـ و رئالیستی ـ بابا گوریو اثر هونوره دوبالزاک ـ در این مقاله روشهای کاربردی این دو مکتب ادبی در خلق آثار ماندگار جهانی مشخص شده است. این روشها که برخی از ویژگیهای متفاوت آثار ادبی این دو مکتب را به روشنی نمایان میسازد به طور خلاصه عبارتند از:اشخاص داستانهای ناتورلیستی از جمله رمان مورد بررسی و تحلیلی ما (نانا) ضمن برخورداری از تنوع و گوناگونی که محصول نگاه ناتورالیستی است، در سرتاسر داستان دستخوش تغییر و تحول نمیشوند. ولی اشخاص درجهی اول داستانهای رئالیستی از جمله رمان مورد بررسی و تحلیل ما (باباگوریو) در سرتاسر داستان دچار تحول و دگرگونی قابل توجهای میشوند.عملکرد شخصیتهای رمان ناتورالیستی (نانا) بر اساس اصول مکتب ناتورالیسم تصادفی است و رفتارشان مقید به هیچگونه الگویی نیست. اما شخصیت سازی در رمان رئالیستی (باباگوریو) بر اساس اصول مکتب رئالیسم محصول حوادث واقعی و عکسالعملهایی است که فرد در برابر آن از خود نشان می دهد.با وجود اینکه اصول علمی ناتورالیسم پرداختن به هر موضوعی را صرف نظر از طبقه مجاز میداند، موضوع آثار ناتورالیستی بیشتر طبقات متوسط و پایین جامعه و انسانهای عادی را شامل میشود. اما نویسنده رئالیست در آثار خود با وجود به تصویر کشیدن هر دو طبقهی بالا و پایین جامعه بیشتر به واقعیتها و رنجهای مربوط به طبقهی کارگر توجه میکند.در آثار ناتورالیستی تأکید روی انسان در اجتماع و محیط قرار دارد. اما در آثار رئالیستی انسان به صورت موجودی اجتماعی توصیف میشود. نویسنده ناتورالیست از داستان خود به شکلی که در آثار پیش از آن متعارف و معمول بود نتیجهگیری نمیکند. در آثار رئالیستی نیز ما با مسألهی نتیجهگیری از داستان روبهرو نمیشویم.نویسندهی ناتورالیست قادر به همدردی با جامعه نیست. اما نویسندهی رئالیسم معتقد است که همدردی از خصوصیات عالی بشری است و هنرمند رئالیست نمیتواند خود را از آن بری دارد.موضوع و هدف آثار ناتورالیستی عبارتست از تجزبه و تحلیل طبیعت آدمی و تأثیر محیط طبیعی در حالات و روحیات هرکس. اما آثار رئالیستی موضوع و هدف خود را جامعهی معاصر و مسائل آن قرار میدهد.
خلاصه ماشینی:
"او معتقد بود که رماننویس باید مانند دانشمندی که در حال آزمایش است، (تاریخ ادبیات جهان/504) فارغ از قراردادهای اخلاقی و پذیرفته شده کار خود را انجام دهد و وظیفهی رماننویس در نوشتن رمان، ایجاد آزمایشگاهی است که احساسات و عواطف انسانی را تحت تأثیر وراثت و شرایط محیطی، اقتصادی و اجتماعی بررسی کند، (فرهنگ اصطلاحات ادبی/281) از این رو نویسنده ناتورالیسم قادر به همدردی با زشتیگرفتگان نیست، مثال: «]نانا[ وقتی به پاریس آمد چمدانهای خود را در ایستگاه گذاشته به نزد عمهی خود رفت، در آنجا دید که طفلش آبله گرفته است، روز بعد بچهاش در بازوان او جان سپرد.
به عنوان مثال در رمان بابا گوریو بالزاک در موارد زیادی تمام هدف و موضوع رمان خود را در به تصویر کشیدن تشنجاتی که جامعهی فرانسه را بهسوی سرمایهداری برانگیخته است، متمرکز میسازد و انحطاط اخلاقی و اجتماعی حاصله را بیپرده بدون ملاحظه نمایان میسازد مثلا دربارهی اوژن راستی نیاک میگوید: جوان بوالهوسی که با عایدی بسیار ناچیز پدر برای تحصیل به پاریس آمده اما جاذبه، شکوه و زیبایی زنان پاریس او را بهسوی صحنههای تراژدی زندگی میکشاند و برای رسیدن به ثروت و مقام به زیبارویان توسل میجوید تا به مقصد میرسد و در این راه بنا به سفارش دیگران بایستی برای رسیدن به هدف دچار انحطاط اخلاقی شود."