خلاصه ماشینی:
"او سینما را به گونههای مختلفی تجربه کرده،زمانی که تنها بیست و دو سال داشته مقابل دوربین پیتر وایتهد رفته و در فیلم پاییز در نقش اول ظاهر شده،از روی کتاب موسیقی شانس خود برای فیلیپ هاس فیلمنامه نوشته،تهیهکنندگی به یاد میآورم را بر عهده گرفته و در شاهکار جیم جارموش،گلهای پرپر،به خاطر خدمتی که نمیدانیم چیست،نامش در تیتراژ پایانی آمده و از او تشکر شده است.
پل بنجامین آستر در سال 1984 نیز کتاب Squeez play را با نام پل بنجامین چاپ میکند که مانند سهگانهء نیویورکی یک داستان 7کاراگاهی است،و درست مانند آنها از آن نوع کاراگاهیهایی نیست که محوریتاش یک راز باشد به همراه چندین کلید ]clues[ که کارآگاه بهزودی افشاشان خواهد کرد،بلکه فرم داستان کارآگاهی تنها بهانهای برای پرداختن به مسائل هستی شناختی و هویتی است.
آیا داستان پیرمردی که در اتاق محصور شده و سعی میکند معمای گذشتهای فراموش شده را حل کند،استعارهء هنرمندی رویاروی آفریدههایش نیست؟آستر در این اثر نیز مانند کارهای قبلیاش مسائل استعاری را با داستانهای عجیبوغریب به هم آمیخته،اما تفاوتی میان این اثر با آثار قبلی وجود دارد؛شخصیتهای این کتاب همگی برای خوانندگان آثار آستر شخصیتهایی آشنا هستند،آنها همان شخصیتهای رمانهای قبلیاند:آنا بلوم، کین،فنشاو،بنجامین و در رأس همه دیوید زمیر.
با یک شیوهء کلی،فکر میکنم نویسنده باید بگذارد خواننده تا آنجا که میتواند خود روی اثر کار کند و خیلی سرراست، عقل حاکم و مقتدر نباشد،اگر همهچیز از پیش تعیین شده باشد،آن وقت خواننده خیلی زود بیحوصله میشود و کتاب را کنار میگذارد."