چکیده:
علم باستانشناسی،مرزهای شناخت گذشته بشر را از ادبیات شفاهی و تاریخ مکتوب بسیار محدود،به تاریخی باسابقه بیش از سه میلیون سال مبدل کرده است.باوجوداین،حفاری و کاوش در باستانشناسی،به منزله تخریب و از بین بردن آثار گذشتگان نیز است،مگر اینکه اصول کاوش و عملیات ثبت و ضبط اطلاعات بطور بسیار علمی و دقیق رعایت شود.لذا هدف این مقاله بیان اطلاعاتی پیرامون مسائل و مشکلاتی است که یک باستانشناس بهطور عملی هنگام حفاری در تپه قبرستانها با آن روبرو است.به خصوص اینکه امروزه،اکثر اعضای هیئت باستانشناسی را دانشجویان تشکیل میدهند و از آنجاییکه تا به حال بهطور موردی پیرامون روش کاوش در قبرستان برای استفاده دانشجویان مطلبی نوشته نشده است،به نظر میرسد این مقاله میتواند گام کوچکی،برای برداشتن گامهای بزرگ توسط دانشجویان عزیز باشد.
خلاصه ماشینی:
"لذا ابتدا به برخی از مسائل و پیچیدگیهای گاهنگاری اشاره و سپس راهحلهایی نیز پیشنهاد میگردد: 1-در حین حفاری قبرستان،معمو لا با توجه به نقطه ثابت حفاری ممکن است چشمانداز بالاترین قبر را جدیدتر و یا پایینترین را قدیمیتر فرض نماییم،این مسأله بسیار گمراه کننده است،چرا که ممکن است قبرستان در زمان حیات خود بصورت یک برجستگی تپه مانند بوده و قبور در دامنهها یا شیبهای متفاوت از هم کنده شده و جدیدترین قبرها ممکن است در بالاترین نقطهی آن کنده شده،که در زمان حفاری بر اثر فرسایش خاک و پر شدن اطراف تپه،به حالت هم سطح درآمده است،بخصوص اینکه چنین محوطهای در داخل شهر بزرگی چون تبریز باشد.
2-مسئلهی دیگر،گاهنگاری مطلق در قبرستان است،بطوریکه برداشت نمونههای آزمایشگاهی مثل کربن 41 و یا ترمولومینسانس و سایر نمونههای قابل تاریخگذاری مطلق در قبرستان بعلت پرقدمت تاریخگذاری مطلق در قبرستانها و دیر تغییر کردن بقایای داخل آنها، نمونههایی برداشته شده ممکن است از جدیدترین و یا از قدیمیترین گورها باشد که در اینصورت در محوطههایی مثل عصر آهن ایران که بعضا قبرستانها بیش از 005 سال قدمت دارند،اگر بدون شناخت دادههای داخل قبور و گونهشناسی آن،نمونهای برداشته شود،ممکنست 005 سال خطای زمانی داشته باشد،این مسأله که در گاهنگاری مطلق کمتر به آن توجه میشود،بعضا واقعیتهای گاهنگاریهای نسبی را نیز زیر سؤال میبرد."