چکیده:
شهرهای خود را نه در مرگ هویت آنها،که در احیای استحکام آن،جستوجو کردند. اما در کشورهای دیگری چون کشور ما که «اتومبیل»،مهمان ناخواندهای به شمار میرفت شیدایی و شیفتگی حاکمان دربرابر آن از سویی، اطاعت بیچون و چرای مدیران شهری و شهرداران از حاکمان خودباخته از سوی دیگر،جوانی و کمتجربگی سازمانها و مراجع مسؤول مدیریت شهری و کالبدی شهرها به عنوان عامل سوم،ابهام واقعیت و رابطهء متقابل«شهر»و«اتومبیل»برای مهندسان و طراحان شهری و بیاطلاعی آنها از عوارض سنگین و جبرانناپذیر برخورد نسنجیده با آن دو به عنوان عامل چهارم و بالاخره پشتیبانی ناآگاهانهء شهرنشینان از مسابقهء شوم و بیفرجام یا حلقهء نفرینشدهء«اتومبیل-خیابان-اتومبیل» جملگی باعث شدند مدیریت کالبدی بسیاری از شهرها و سازماندهی ترافیک آنها،بهخصوص در بافتهای ارزندهء مرکزی و بهویژه در هستههای اصیل و تاریخی شهرها،که همچون نگین درخشانی،راهنمای توسعهء کالبدی شهرها به طور متوازن بوده و همانند روح استواری از هویت و شخصیت آنها نگهبانی میکردند،به قیمت تخریب آن هستهها و بافتها صورت بگیرد و به ناچار مرگ تدریجی هویت و شخصیت شهرها را به دنبال داشته باشد-چیزی که بهخصوص در سه دههء گذشته و طی سه چهار نسل طرحهای جامع شهری،سرنوشت بخش بزرگی از شهرهای ریشهدار کشور ما را رقم زده است... با این نگرش به سابقهء موضوع،این مقاله قصد دارد مشکل تخریب بافتهای مرکزی شهرهای بزرگ تاریخی-فرهنگی کشور را به عنوان یکی از عوارض ناخواستهء مدیریت کالبدی دهههای اخیر، به طور خاص مورد توجه قرارداده آنگاه برپایهء روش تطبیقی و به یاری تجارب و دستاوردهای صاحبنظران و اهل فن در سطح جهان،برخورد نادرست گذشته با«ترافیک»این بافتها را هدف قرار دهد،سپس به کمک شیوههای جدید«مدیریت ترافیک»،که به عنوان آخرین بخش از تکامل«دانش مهندسی ترافیک»(پس از رواج«طراحی هندسی راه و تقاطع»و«برنامهریزی همزمان کاربری-حمل و نقل»و...)برای احیا و حفظ حیات متوازن شهرها و بهخصوص بافتهای قدیمی مورد استفادهء طراحان و مهندسان متعهد قرار گرفته است؛چهارچوب کلی 2Lپشتیبانی ناآگاهانه...از مسابقهء شوم و بیفرجام یا حلقهء نفرینشدهء«اتومبیل-خیابان-اتومبیل» جملگی باعث شدند مدیریت کالبدی بسیاری از شهرها... بهخصوص در بافتهای ارزندهء مرکزی و بهویژه در هستههای اصیل و تاریخی شهرها...به قیمت تخریب آن هستهها و بافتها صورت بگیر...چیزی که بهخصوص در سه دههء گذشته و طی سه چهار نسل طرحهای جامع شهری،سرنوشت بخش بزرگی از شهرهای ریشهدار کشور ما را رقم زده است. و فرایند عمومی برخورد با موضووع را آنچنانکه درحد و توان این مقاله است،به عنوان گامی کوچک فراروی صاحبنظران قراردهد تا در پرتو تداوم این راه،از طریق احیای کارآمد بافتهای شهری کشور در جریان«بازگشت به خویشتن»مشارکتی داشته باشد.بیشک هستهء مرکزی تمام شهرهای باسابقهء جهان قبل از تولد اتومبیل شکلگرفته و طبعا شکلگیری هویت یا شخصیت آنها نیز با پیدایش نطفهء اولیهء این هستهها قرین بوده است اما به موازات تکوین کالبدی شهرها بر حول آن هستههای اولیه،هویت یا شخصیت آنها نیز سیر تکاملی خود را طیکرده،و بالاخره آن کالبد و این هویت،پس از قرنها حفظ تعادل و وحدت خود،مهار حیات واحد خود را به دست«اتومبیل»،این رقمزنندهء یکهتاز سرنوشت جدید شهرها،سپردهاند. 2Lدر کشورهای صنعتی که«اتومبیل»محصول صنعت بومی و فرزند طبیعی تکامل فرهنگی- اقتصادی آنها بود،ورود آن به عرصهء زندگی شهرها، از آنجا که از همان آغاز هستههای مرکزی و بافتهای سنتی و طبعا هویت دیرین و شخصیت تکاملیافتهء آنها را مورد تهاجم و تهدید روزافزون قرارداد،مدت زمانی نهچندان طولانی،وجدان برنامهریزان و طراحان شهری و مهندسان و برنامهریزان ترافیک و درپی آن عموم مردم را چنان تکان داد که مجدانه کمر همت به حفظ و حراست از حیات دیرین شهرهای افتخارآمیز خود بستند و از آن پس تکامل کالبدی
خلاصه ماشینی:
"(به تصویر صفحه مراجعه شود) مدیریت ترافیکی بافتهای مرکزی شهرهای بزرگ قسمت اول محمد حسن شهیدی کارشناس ارشد برنامهریزی شهری و منطقهای چکیده بیشک هستهء مرکزی تمام شهرهای باسابقهء جهان قبل از تولد اتومبیل شکلگرفته و طبعا شکلگیری هویت یا شخصیت آنها نیز با پیدایش نطفهء اولیهء این هستهها قرین بوده است اما به موازات تکوین کالبدی شهرها بر حول آن هستههای اولیه،هویت یا شخصیت آنها نیز سیر تکاملی خود را طیکرده،و بالاخره آن کالبد و این هویت،پس از قرنها حفظ تعادل و وحدت خود،مهار حیات واحد خود را به دست«اتومبیل»،این رقمزنندهء یکهتاز سرنوشت جدید شهرها،سپردهاند.
اما در کشورهای دیگری چون کشور ما که «اتومبیل»،مهمان ناخواندهای به شمار میرفت شیدایی و شیفتگی حاکمان دربرابر آن از سویی، اطاعت بیچون و چرای مدیران شهری و شهرداران از حاکمان خودباخته از سوی دیگر،جوانی و کمتجربگی سازمانها و مراجع مسؤول مدیریت شهری و کالبدی شهرها به عنوان عامل سوم،ابهام واقعیت و رابطهء متقابل«شهر»و«اتومبیل»برای مهندسان و طراحان شهری و بیاطلاعی آنها از عوارض سنگین و جبرانناپذیر برخورد نسنجیده با آن دو به عنوان عامل چهارم و بالاخره پشتیبانی ناآگاهانهء شهرنشینان از مسابقهء شوم و بیفرجام یا حلقهء نفرینشدهء«اتومبیل-خیابان-اتومبیل» جملگی باعث شدند مدیریت کالبدی بسیاری از شهرها و سازماندهی ترافیک آنها،بهخصوص در بافتهای ارزندهء مرکزی و بهویژه در هستههای اصیل و تاریخی شهرها،که همچون نگین درخشانی،راهنمای توسعهء کالبدی شهرها به طور متوازن بوده و همانند روح استواری از هویت و شخصیت آنها نگهبانی میکردند،به قیمت تخریب آن هستهها و بافتها صورت بگیرد و به ناچار مرگ تدریجی هویت و شخصیت شهرها را به دنبال داشته باشد-چیزی که بهخصوص در سه دههء گذشته و طی سه چهار نسل طرحهای جامع شهری،سرنوشت بخش بزرگی از شهرهای ریشهدار کشور ما را رقم زده است..."