خلاصه ماشینی:
"سرانجام با وارد شدن مردی نه چندان سیاسی و صددرصد متفاوت با اسلاف خویش به نام«گورباچوف»در عرصهی سیاسی نظام به شدت بسته و محافظت شده و دیوار آهنین اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و متعاقب زدوبندهای چندین و چند سالهی پشت دیوارهای سرخ کاخهای سر به فلک کشیده کرملین و بده،بستانهای ارضی و جغرافیایی و معاملات انسانی و سیاسی و مالی پشت پرده حکومتسازان بین المللی1،کاخ آرزوهای 07 سالهی جهان وطنی بلشویکها فرو ریخت و تلاشهای هفتاد ساله و پرهزینهی کمونیست جهانی در یک پارچه کردن احزاب کمونیست و کشورهای کمونیست و در زیر چتر حمایتهای عظیم مالی و سیاسی و نظامی برادر بزرگ!2از هم پاشید و ایدئولوژی کمونیسم که طی 07 سال از خون میلیونها انسان بیگناه پرچم سرخ را در میدان سرخ مسکو به اهتزاز درآورده بود،زیر سؤال رفت و مسئولیت آن همه تبلیغ،سیاستبازی،حیلهگری،دروغ،سرمایهگذاری بیهوده،زندان،تبعید، اعدام و کشتارهای جمعی مخالفان حتی در دادگاه تاریخ نیز به فراموشی سپرده شد و روزهای وحشتناک دیگری بر روزهای شوم گذشته افزوده شد و آن همه هیاهوی تبلیغاتی 07 ساله با چند روز چانهزنیهای سیاسی و اقتصادی پشت پرده و تقسیم برادرانهی منافع جهانی!!به قیمتی بسیار ارزان و به بهای خودکشی چند نفر از کهنه ژنرالهای روسی و به توپ بسته شدن پنجرههای دومای روسیه و اعدام زن و شوهری از بخت برگشته و بیسیاست(پرزینت چائو شسکو رهبر رومانی و همسرش)از تبوتاب افتاد و تمام سروصداها خوابید و حتی نویسنده انقلابی!و بسیار پرآوازه مجمع الجزایر گولاک،سولژنیتسین بزرگ!و برنده ناگهانی جایزه نوبل!مهر سکوت بر لب زد و با شگفتی،تماشاگر حوادث وحشتناک وطن فراقارهای خود شد و چشمان تیزبین!خود را بر آن همه جنایات مافیایی و آدمربایی و قاچاق و مواد مخدر و فقر و گرسنگی و بیکاری و فحشای سرزمین آرزوهایش!بست و ساکت و آرام و بیهدف گوشهگیری اختیار نمود و تسلیم جبر سرنوشت محتوم کشورش گردید."