چکیده:
نفس اماره، همواره به عنوان دشمنی درونی و خانگی و مانعی سترگ و ستبر در راه سلوک و بندگی، در آثار عرفا و مشایخ و دیگر بزرگان و معلمان اخلاق و تربیت، نشان تیر ملامت و نکوهش واقع شده و سالکان و مریدان، هوشیارانه به پرهیز و تجهیز در مقابل این دشمن مکار و فریبکار فراخوانده شدهاند. مولانا در دفاتر شش گانه ی مثنوی در ضمن داستانها و حکایتها، بارها فریب و مکر این دشمن دون و زبون را با استفاده از آیات و روایات گوشزد کرده و با تشبیه و تمثیل، ترفند و تزویر او را تبیین نموده است ومیتوان گفت هیچ شاعر و عارفی نتوانسته است همچون مولانا، با استفاده از هنرهای ادبی و شگردهای شعری از چهرههای پوشیده و پنهان این دشمن غدار و خونخوار پرده بردارد و راههایی موفقیت آمیز برای غلبه بر آن پیشنهاد کند. این مقاله کوششی است در راه شناخت انواع، آفات، خطرات و چهرههای گوناگون نفس و همچنین راههای سازنده و نتایج غلبه بر این دشمن غول آسا که از منظر مثنوی معنوی مولوی، موردبحث و تحلیل قرار گرفته است.
In the works of mystics، sheikh، and teachers of morality and education، despotic soul is always blamed and reproved as an interior enemy and a great obstacle in the way of servitude and mystical journey. Wayfarers and disciples are visely warned against this deceitful enemy. In his six books of Mathnawi، Mowlawi mentions the deceit and hypocrisy of the despotic soul by using Quranic verses، Prophetic traditions، metaphors and analogies in his stories and anecdotes . it can be said that no poet or mystic، like Mowlawi، was able to reveal the hidden features of this treacherous enemy by using literary arts and poetic devices، and suggest successful ways to defeat it. This article is and attempt to identify different calamities، of overcoming this gigantic enemy، which is discussed and analysed from Rumi’s viewpoint in his Mathnawi.