چکیده:
در این مقاله به شرح دیدگاههای مختلف درخصوص تألیف و ترجمه در ایران و وضعیت کتابهای درسی، ضعف نظام آموزشی در آموزش تألیف و چگونگی کاربرد زبان نوشتاری در ایران، جاذبة امتیاز دانشگاهی برای مدرسان مؤلف و سنت تألیف در دانشگاه پیام نور پرداخته شدهاست.
خلاصه ماشینی:
"چه باید کرد؟ آیا نباید کتابهای مربوط به علوم دقیق را خودمان تألیف کنیم؟ ممکن است ما، در حال حاضر، نتوانیم در زمینة فیزیک، شیمی، رایانه یا هر رشتة علمی و فنی دیگر تألیف کنیم بهطوری که از هر نظر با همتای انگلیسی، فرانسوی یا آلمانی آن برابری کند، اما این ناتوانی توجیهکنندة بیعملی و منتظر ماندن نیست.
اگر نکتة طنزآمیز یا حکایتی در کتابی علمی یا فنی نقل شده باشد، مترجم توانا کسی است که بتواند آن حکایت یـا طنـز را، چنانچـه در تـرجمـة کلمـه به کلمـه خـاصیت خود را از دست بدهد، در فارسی بازسازی یا، در صورت قابل بازسازی نبودن، آن را حذف کند، نه اینکه کلمه به کلمه آن را ترجمه کند بهطوری که نه خود و نه خواننده چیزی از آن بفهمد.
کتابهای درسی ترجمه شده، به علت ناهمواری ناگزیر زبان ترجمه، از یک طرف، و وجود عناصر ترجمهناپذیر و وابسته به فرهنگ مبدأ، از طرف دیگر، هرگز روانی و جاذبة کتاب درسی تألیفی را، چنانچه همـة عناصر تألیف را داشته باشد، پیدا نخواهد کرد.
اول، آیا ادبیات فقط ادبیات کهن و کلاسیک است؟ دوم، آیا قرار است دانشجو یا استاد فقط مقاله یا کتاب ادبی تألیف کند؟ و سوم، فقر واژگانی نسبت به کدام موضوع؟ آیا با لغات متون ارزشمندی نظیر کلیله و دمنه یا درة نادره میتوان مقالهای دربارة "وارونگی هوا در زمستان" نوشت؟ نگارش امروز به ابزاری غیر از اینها نیاز دارد.
تقریبا تمام انتشارات دانشگاه پیام نور تألیف است و مـیتـوان گفت که از این نظـر جسورانه عمل کـرده است، اما باید شجـاعـانـه نـارسـاییـهای کار را نیـز پذیـرفت و در جهت بهبـود اقـدام کـرد."