خلاصه ماشینی:
"در آن تاریکی ایشان جملهای بیان کردند که مجلس منقلب شد و همه را سخت متأثر وگریان کرد،ایشان فرمودند: «رفقا!اگر شماها امشب آمدهاید از گناهانتان در پیشگاه خداوند تبارک و تعالی توبه کنید،ولی من خدا را شاهد میگیرم که آمدهام از اعمال و عبادتهایم توبه کنم؛ زیرا فکر میکردم این اعمالی که انجام دادهام عبادت خداوندا ست،اما حالا میفهمم که آنها توهین به ذات مقدس حقتعالی بود.
یکی از دامادهای ایشان میگوید: برای خریدن منزل به شدت گرفتار قرض بودم یک روز با ایشان موضوع را در میان گذاشتم و گفتم اگر شما میتوانید مبلغی به صورت قرض در اختیار من بگذارید تا بتوانم مقداری از بدهیهایم را بپردازم،در جواب فرمود:«همینقدر بگویم من عثمان نیستم!» منظورشان این بود که من خودم چیزی ندارم،هرچه هست از بیت المال است و آن را هم نمیتوانم چون عثمان بذل و بخشش کنم.
او امام را اسلام مجسم میدانست و ولایت فقیه را نیز با تمام وجودش پذیرفته بود و میفرمود: دینم به من میگوید باید امروز خودت را فرموش کنی و خود را زیر پای این مرد [امام خمینی(ره)]بگذاری تا یک قدم بالا بیاید و به دنبال ایشان حرکت کنی.
او سالها در این آرزو میسوخت و یکبار به مناسبتی فرمود: من در دو موضوع نسبت به خود شک کردم:یکی اینکه آیا به من که سید اسد الله مدنی میگویند،آیا واقعا من سید هستم؟و دیگر اینکه آیا من شهید میشوم یا نه؟ ازاینرو،به حرم امام حسین(ع)رفتم و در آنجا با ناله و زاری از امام خواستم که جواب سؤالاتم را بدهند."