خلاصه ماشینی:
"اما این سخن ما را با این پرسش مواجه خواهد ساخت:آیا مگر تصور غالب بر این نیست که اسطورهزدایی خود یکی از ویژگیهای دوران ماست و آیا همۀ شیفتگان ارزشهای عصر روشنگری به نحوی نکوشیدهاند تا به زدودن اسطورهها از عالم ما بپردازند؟پس چگونه است که ما باید«اسطورهزدایی را،که از مشخصات رایج و مقبول غالب اندیشهها و تفکرات در زمانۀ ماست،به منزلۀ یکی از ویژگیهای خاص فلسفۀ دین بولتمان برشماریم؟ در پاسخ میتوان چنین گفت که بولتمان،به عنوان یک متکلم و متأله مسیحی،نه براساس موضعگیری ناباورانه و منکرانه خواهان اسطورهزدایی از مسیحیت است،بلکه بر پایۀ ایمان مسیحی خویش با اصل قرار دادن اسطورهزدایی از دین خواهان تفسیر نوینی از کتاب مقدس و دست یافتن به فهم تازهای از زندگی و شخصیت عیسی مسیح است: اسطورهزدایی مقصودی ندارد جز روشن ساختن فراخوان کلام خداوند.
فرضا اگر ما بسیاری از حکایات دینی را بیانی تمثیلی و اساطیری از امکانات متعدد تحقق نحوۀ هستی آدمی برشماریم، خود مفهوم«خدا»و همۀ آیاتی را که به بیان اوصاف او میپردازند چگونه باید تلقی کنیم؟آیا باید خود مفهوم خدا را نیز با روش تفسیری اگزیستانسیل صرف نمادی دانست که ما را به تحقق نحوۀ اصیل هستیمان یاری میدهد،بیآنکه به واقعیت داشتن مستقل از آدمی یک چنین نمادی قائل باشیم؟با رأی بولتمان حالتهای متفاوت گفتار در باب خداوند به دقت تام و تمام مشخص و تعریف نشده و به این ترتیب تردید فراوانی دربارۀ آزمونهای مناسب برای تعیین معنا و بیمعنایی،و صدق و کذب یا حقیقت و خطا در گزارههای مربوط به خداوند به جا میماند."