چکیده:
یورگن هابرماس جامعهشناس و سیاستشناس آلمانی را در ایران به خوبی میشناسند.معمولا نظرات وی دربارهء گسترهء عمومی و اخلاق ارتباطی در محافل فکری و علمی ایران مورد بحث است.اگرچه میتوان با قاطعیت گفت که این نظرات با دو دهه تأخیر در کشورمان مطرح گردیده،با این حال این دیدگاهها هنوز هم تازگی خود را حفظ کرده است. هابرماس به تازگی در نظریه اولیه خود اصلاحاتی صورت داده و ظاهرا میزان اصلاحات انجام شده به قدری است که نظریه را از شکل اولیه خود خارج کرده و در قالب جدیدی قرار داده است.بعضی عناصری جدید به آن افزوده شده و برخی عناصر قبلی نظریه مورد تفسیر مجدد قرار گرفته و در چارچوب کاملا متفاوتی مطرح شده است.هابرمارس در نوشتههای اخیر مسئله گسترش دامنه و ابعاد گستره عمومی را در کنار ماسئل دیگری مانند حقوق بشر و رابطه حقوق و دمکراسی مورد توجه قرار داده است.آخرین کتاب هابرمارس در زمینهء امور سیاسی به این موضوعات میپردازد.در مقاله هابرماس؛فراملیت و گسترش گستره عمومی به بهانهء معرفی این کتاب،دیدگاه جدید هابرماس دربارهء گسترهء عمومی مورد بررسی قرار گرفته است.در این مقاله نگرش تازهء هابرماس دربارهء مفهوم گسترهء عمومی نقد میشود و ضمن تحلیل رابطهء این تحول نظری با کلیت اندیشههای هابرماس،زمینههای سیاسی اجتماعی آن بررسی میگردد. جان گری در کتاب خود تحت عنوان فلسفه سیاسی آیزیابرلین بر ضرورت فهم ترکیبی اندیشههای این اندیشمند،به ویژگی تفکر او در نفی عقلگرایی اشاره میکند.انتقاد اصلیگری به برلین به تعارض موجود در نگرش وی به نهضت روشنفکری و ضد روشنفکری بر میگردد.گری با اذعان به این که برلین قانع کنندهترین لیبرالیسم را ارائه داده،معتقد است لیبرالیسم نه بنیادی دارد و نه به بنیادی نیازمند است.بلکه لیبرالیسم صورتی خاص از زندگی و مناسب حال مردمانی است که تصور خاصی از خود و زندگی دارند. مقاله صورتی خاص برای تصویری خاص،کتاب جان گری رابه نقد آورده است.
خلاصه ماشینی:
"این امر از تحول ساختاری روابط بینالملل نشأت میگیرد؛در حالی که حاکمیت دولت و انحصار آن بر خشونت همچنان به صورت صوری دستنخورده باقی مانده است،ولی وابستکی متقابل فزایندهء یک جامعهء جهانی تا حدود زیادی کارایی سیاستهای ملی را محدود میکند(ص 107)هابرماس برای توجیه نظر خود یک مثال میزند.
هابرماس در کتاب«مجموعه فراملیتی»این پرسش را مطرح میکند که با وجود ارتباط متقابل مسائل جهان و اینکه اقدامات در یک کشور میتواند به سرعت بر زندگی دیگران،در سایر نقاط جهان تأثیر بگذارد،گستره عمومی دیگر نمیتواند چارچوب ملی داشته باشد،بلکه باید ابعادی فراملی داشته باشد(ص 07).
هابرماس در آثار قدیمیتر خود وجود تناقضات نظاممند به لحاظ ساختاری لاینحل یا مشکلات فزاینده در هدایتگری دولت را،جنبههای مختلف بحران نظامهای سیاسی در جوامع پیشرفته امروزی میداند8،ولی در کتاب حاضر حتی قدمی فراتر میگذارد و رفع این مسائل هدایتی را صرفا جزو کار ویژههای دولت نمیداند،بلکه به دنبال ایجاد یک نهاد فراملی برای انجام آن است.
هابرماس،با طرح این دعاوی،نظریه خود در مورد شکلگیری مجموعههای فراملیتی را مطرح میکند او به هنگام بازخوانی تحولات عمدهء قرن بیستم در مقاله سوم کتاب توضیح میدهد که پس از شکلگیری دولت رفاه در دوران پس از جنگ جهانی دوم،گذر به این مجموعههای فراملیتی مهمترین تحول ساختاری در سیاست بینالملل بوده است.
هواداران مکتب اصالت علقه-مانند والزر-نیز با تلاش هابرماس برای ایجاد علقههای فراملی مخالفاند،زیرا آن را باعث تضعیف علقههای اجتماعی میدانند، اما شاید رادیکالترین انتقادی که بتوان بر نظریه جهان شهری بهطور اعم و نظریه هابرماس به طور اخص وارد آورد،تأکید آن به کلیتسازی و جهان شمول بودن است."