خلاصه ماشینی:
"فرض دوم که معنای آن این است که افراد یقین دارند مشارکت آنان تعیینکنندهء نتیجه خواهد بود،غیر واقعبینانه است و ایرلند نیز معتقد است تنها در برخی از مراحل انقلاب،این فرض صحت دارد و در حالت عمومی افراد گمان میکنند که مشارکت آنها میتواند نتیجه قیام را به اندازه P درصدد تغییر دهد،در این صورت باید معادله(2)را به صورت زیر نوشت: (3) p(E(ur)-E(uo)-Cr(âþCo)???]Ce[ یعنی افراد به تابع مطلوبیت خود وزن میدهند که بیانگر احتمالی است که فرد احساس میکند مشارکت او نتیجه را تغییر میدهد و سپس آن را با هزینه گزینههای مختلف مقایسه میکند.
در این حالت تحصیل کالای اقتصادی نسبت به سیاسی مشکلتر شده است و در نتیجه افراد کالای سیاسی را جانشین کالای اقتصادی میکنند که اصطلاحا دیگر امکان تحصیل کالای اقتصادی مشکلتر میشود،درآمد افراد نیز کاهش مییابد و افراد مجبور خواهند بود که وقت بیشتری را صرف فعالیتهای اقتصادی کنند بنابراین گرانتر شدن فعالیت اقتصادی تأثیری بر درآمد افراد و نهایتا رفتار آنها به جای خواهد گذاشت که آنها را اصطلاحا اثر درآمدی میگویند.
تحقیقات تجربی نشان میدهد که ساختار مصادیق بیثباتی سیاسی در فرآیند توسعه تغییر میکند،در مراحل نخستین توسعه،مظاهر بیثباتی عمدتا از نوع مبارزه میان نخبگان است و هرقدر جامعهای توسعهیافتهتر باشد با این نوع بیثباتی کمتر مواجه میگردد و نمودی که بیشتر به چشم میخورد تظاهرات اعتراضآمیز است، بنابراین نمیتوان با انتخاب یکی از مصادیق بیثباتی،کشورهای مختلف را مقایسه نمود و الزاما باید از شاخص مرکب (Composite Index) استفاده کرد."