چکیده:
اسپینوزا از نخستین اندیشمندانی است که در دورهء جدید،نگاه تازهای در تفسیر متون دینی داشته است و میتوان او را از پایهگذاران علم تفسیر بر مبانی تجدد به شمار آورد.اسپینوزا در نوشتههای مختلف و از جمله بهطور مستقل در فصل هفتم از کتاب«دین و دولت»به این بحث پرداخته است؛این نوشتار درصدد بیان دیدگاه او در این زمینه است.
خلاصه ماشینی:
اطمینان یافتیم که چیزی از تعالیم نبوی که مستقیما از آن تاریخ استخراج نشده باشد باقی نمانده است،اکنون زمان آن است تا کمر همت ببندیم و به تحقیق در ذهن انبیاء و ذهن روح القدس بپردازیم و در این مرحله نیز البته ما نیازمند روشی هستیم که بسیار شبیه به روشی است که در تفسیر طبیعت از آن استفاده میشود همانطوریکه در آزمایش پدیدارهای طبیعی،ابتدا میکوشیم تا به کلّیترین امور و آنچه مشترک در همهء طبیعت است بپردازیم-مثلا حرکت و سکون و قوانین و احکام آنها که طبیعت همواره در ضمن آنها عمل میکند-و پس از آن به امور جزئیتر نظر کنیم، همینگونه دربارهء متن مقدّس هم باید در جستجوی کلّیترین مفاهیمیباشیم که در کل آن متن نیز صادق است و در واقع همهء پیامبران بر آنها همچون اموری جاودانه تأکید کردهاند، مثلا وحدانیّت خدا و با قدرت مطلقهء او و یا اینکه یگانه معبود در جهان اوست و اینکه او به همهء انسانها رئوف است و اینکه رحمت خاص او به کسانی تعلق میگیرد که او را بپرستند و همسایهء خویش را دوست بدارند و...
اسپینوزا علاوه بر اینکه مخالف این معناست که بتوان با مراجعه به کتاب مقدس به فحوای حقیقی آنچه روح القدس وحی کرده است دست یافت با این مطلب نیز مخالف است که بتوان به یک مرجع قطعی در تفسیر کتاب مقدس دسترسی پیدا کرد:«من امیدوارم که به راستی بپذیریم که آن کسانی که(البته اگر چنین کسانی وجود داشته باشند)به یک سنت قابل اعتماد دسترسی یافتهاند و یا مؤید به تأییدی از جانب پیامبران بودهاند-آن طوری که فریسیان ادعا کردهاند-یا دسترسی به پیشوایی دارند که در تفسیر متن دینی هرگز دچار لغزش نمیشود-آنطور که در یاوههای کاتولیکهای رومی ملاحظه میشود-طبعا این کسان یقین و بینش راسختری یافتهاند.