چکیده:
در این مقاله،طنز در ادب عرب قرن چهارم هجری که به تعبیر بسیاری از مورخان،دورهء شکوفایی تمدن اسلامی به شمار میآید،مورد بررسی قرار گرفته است.نگارنده سعی نموده تا با نگاهی به طنز در دوران جاهلیت،به شکلگیری و تحول طنز در دورهء عباسی(قرن چهارم هجری)بپردازد.در اینباره،اوضاع سیاسی-اجتماعی عباسیان از جمله وجود طبقات گوناگون اجتماعی،پدیداری طبقهء ظریفان،تجمل حاکم بر دربار خلفا،قدرتگیری درباریان و بیاعتنایی به اوضاع طبقهء محروم و تهیدست،مورد توجه قرار میگیرد.این اوضاع باعث گردید تا شعرا و ادیبان به کمک طنز سیاسی و غیرسیاسی بتوانند ضمن حمله به بیعدالتی حاکم بر دربار خلفا و انتقاد از اوضاع زمانه،بهترین تصویر را از زندگی در قرن چهارم هجری،ارائه دهند.
خلاصه ماشینی:
)برمیگردد و بدین صورت،جایگزین لفظ فکاهه و فکاهی میشود که مدّتها در این زبان رایج بوده است(صفری،ص 30؛حلبی،ص 145) طنز را اظهار یکی معنی برخلاف آن معنی که ظاهرا و لفظا بیان شده میداند.
بنا به قول ریاض قزیحه،اندلس اسلامی تنها در قرن چهارم هجری(دهم میلادی)بود که توانست به شکوفایی ادبی و علمی دست یابد؛وی میگوید: حاکمان اندلس نتوانسته از میان نژادها،عناصر و اقوام متفرّق اجتماعی جامعه اندلس،انسجام و اتّحاد برقرار کنند مگر در این قرن،چرا که در این قرن،کشور اندلس نیز به اوج خود رسید و تمدّن اسلامی،قلّههای مجد و شکوفایی را درنوردید.
ب:طنز از بعد سیاسی: اما بیلیاقتی و سست عنصری خلفای عبّاسی در این قرن خون از جمله دلایل و عوامل رواج طنز سیاسی و غیرسیاسی بود،بهطوریکه گاه خودشان در اینباره شعر سرودهاند؛بهطور مثال،یکی از خلفای عباسی القاهر بالّله است که بعد از آنکه به چشمانش میل کشیدند،وی را به مدت هفده سال در دار الخلافه بغداد محبوس نگه داشتند تا آنکه مستکفی،یکی از جانشینانش،او را از دار الخلافه بیرون راند و از اینجا بود که کارش به گدایی کشید.
ابن معتز،سیزدهمین حاکم عباسی و شاعر بزرگ و نقّاد قرن چهارم که خود جز چند ساعت،خلافت را لمس نکرد با قصایدی این پدیدهء شوم را در دوران خود به تمسخر و ریشخند گرفته است.
میگوید:ذوق پرداختن و توجّه به طنز بر اغلب نویسندگان این قرن غالب بود.
از جمله نویسندگان این قرن که کتابی را به طنز و فکاهی اختصاص داده ابو طالب محمد بن احمد الوشاء مؤلّف کتاب الموشّی است.