چکیده:
ایمان در اصطلاح شرع کاربردهای فراوانی دارد. کاربرد عام آن در معنای «عمل به دین خدا» به طور مطلق و اعم از اعمال جوانحی و جوارحی است که حقیقت ایمان را تشکیل میدهد. کاربرد خاص ایمان هم استعمال آن در معنای «تصدیق قلبی» است که از آن به «رأس الایمان» تعبیر میشود و با وجود آن، گوهر ایمان محقق میگردد. کاربرد ایمان در دیگر اعمال دینی، به اعتبار عمل به دین خدا و تحقق جزئی از ایمان است. علم و معرفت از اجزای حقیقت ایمان و مقدمه تصدیق قلبی هستند. ایمان تصدیقی در حالات احساسی خاصی چون عشق، توکل، اعتماد و رضایت، در ساحت عاطفی و تجربی انسان نمود مییابد. در واقع همین امر موجب شده است که بعضی از اندیشمندان با رویکرد عاطفی به ایمان نگاه کنند.
خلاصه ماشینی:
"صاحب ارشادالاذهان مینویسد: حقیقت ایمان، شرعا معرفت خدا، و صفات او، پیامبران او و آنچه که آوردهاند میباشد و لازمه این معارف، تصدیق آنهاست و الا تصدیق بدون معرفت، زبانی است و اثر واقعی بر آن مترتب نیست مثل اسلام زبانی (سبزواری نجفی، 7،1:1419؛30،1:1406) برخی عبارات ملاصدرا بر آن است که ایشان ایمان را همان معرفت قلبی میداند: ایمان حقیقی، نوری است که از پروردگار در دل بنده میتابد؛ پس هر کسی که در انکار ان نور بکوشد و در اطفای آن تلاش کند، یا مؤمنی را استهزا نماید، در حقیقت دشمنی با خدا و ملایکه و کتب و رسل و ایمه کرده است (صدرالدین شیرازی، 88:1340) لکن ایشان در برخی از عبارات دیگر، معرفت عقلی را، ایمان دانسته و گفته است: ایمان حقیقی به خدا و قیامت برای انسان از راه براهین یقینی و آیات الاهی به دست میآید.
(همان) نقد: این دلیل افزون بر آنکه در خصوص همراهی گناه با ایمان تصدیقی است، نه ایمان عملی، دلالت بر نفی دخول عمل در ایمان دارد، نه اینکه بگوییم ایمان صرفا معرفت و تصدیق قلبی است؛ چون قلب، افعال دیگری هم دارد.
در حقیقت در این موارد، مؤمن با گناه از ایمان عام یعنی عمل به دین خدا، خارج میشود و با توبه به ایمان بر میگردد و بر فرض اینکه بگوییم انسان در حال گناه، بر ایمان باقی مانده است، این ایمان، تصدیق قلبی است که همان رأس الإیمان نام دارد نه ایمان حقیقی."