چکیده:
دیدگاه مولانا جلال الدین بلخی درباره مسئله امکان و چگونگی شناخت خدا به دلیل برخورداری وی از میراث متنوع مشربهای کلامی، فلسفی و عرفانی پیشینیان اهمیت دارد. دو ایستار به ظاهر متخالف در آثار وی قابل رویت است: ناتوانی عقل در شناخت خدا و امکان شناخت خدا برای بشر. تحلیل آراء وی در هر دو ایستار نشان می دهد که عقل استدلال گر بشر از شناخت ذات و صفات خدا عاجز است اما آثار خداوند به ویژه اوامر و نواهی خداوند واسطه ای است که تجربه بشررا از حضور خداوند تسهیل می کند. به همین دلیل وی مواجهه بشر با اوامر و نواهی الهی را مورد تحلیل و مداقه قرار می دهد. چنین مواجهه ای بر گونه خاصی از تجارب دینی رایج در فرهنگ اسلامی مبتنی است. تحلیل مولوی در پرتو مقایسه با دیدگاه تیلیخ در تحلیل گونه های دینداری و واسطه تجارب دینی ابعاد خود را نشان می دهد.