خلاصه ماشینی:
"به نظر بووی نظریهپردازی درباره هنر و زیبایی از زمان افلاطون و ارسطو وجود داشته است،اما تقریبا در اواسط قرن نوزدهم است که<<زیباییشناسی>>به عنوان حوزه جدیدی در فلسفه مورد ترجمه قرار میگیرد: <<در فاصله میان پایان قرن هیجدهم و پایان قرن نوزدهم رابطه بین هنر و فلسفه دستخوش دگرگونی بنیادین ارتباط این دگرگونی با تغییرات ریشهای هم در تولید موسیقی و هم در پذیرش آن،همبستگی دارد.
اما درحالیکه شوالیه به سلامت از میان غولهای جنگنده میگذرد،دو گنجینه اساسی به دست میآورد که آنها را رها میکند:طلسم طنز رمانیتک و این باور که زبان هنر به طورکلی و موسیقی بهطور خاص تقلیلپذیر به عبارت علمی یا عملی نیست،توضیح آنکه ذهنیت جدید با عقلانیت خاصی مرتبط است."