چکیده:
ممکن است نظر نویسنده محترم این باشد که برای گزینش آرای دینی میتوان فرایندی را تصویر کرد که دخالت دولت کمتر به چشم بخورد و این گزینش صرفا نتیجه انتخاب بیرونی مردم باشد که دولت نیز از آن تبعیت کند.در این صورت،میتوان گفت از آن جا که نهادهای تصمیم گیرنده،به نوعی،نمایندگی عامه را دارند،این مطلب به طور طبیعی،در بسیاری از موارد قابل تأمین است.در عین حال کلیه موارد،از این قبیل نیست؛چرا که مجموعههای تصمیم گیرنده بیشتر و فراتر از نهادهای انتخابی هستند.به علاوه،مجلس و نهادهای انتخابی نیز،در معنای عام،تحت عنوان«دولت»قرار دارند و اساسا در تفسیر و انتخاب فتاوی نمایندگی ندارند.از همه بالاتر،این سؤال به طور جدی مطرح است که آیا اساسا انتخاب تفسیر خاصی از دین،از شئونات مردم است تا نمایندگی بردار باشد.همه اینها،چالشهایی نظری است که میتوان در خصوص دین دولتی در میان نهاد. بیتردید یکی از مسائل مهم و قابل توجه در حکومتهای دینی،میزان تصدی و تولی دولت در مسائلی است که به نحوی با کارکرد دین یا تفسیر دین و یا تدین مردم ارتباط پیدا میکند.طبیعی است که یک حکومت دینی مطلوب نمیخواهد به گونهای عمل کند که رشد دینی و بالندگی معنوی مردم تحت الشعاع قرار بگیرد و اصولا یکی از حساسترین مسائل دولتهای دینی همین است. با وجود این،مباحث نظری مطرح در این مسئله را هم نباید نادیده گرفت.حکومت،به نحو طبیعی،برای اجرای احکام دین به تفسیر خاصی از دین نیاز پیدا میکند و،به عبارت دیگر،در هرمسئله اختلافی،به اجتهاد و فتوای خاصی نیازمند است.طبیعی است دستگاه رسمی کشور در چنین مواردی،همانند هرشخصیت حقیقی،دست به انتخاب میزند. مسلما نویسنده محترم در مقام رد این گزینش،نیست.برای مثال،دستگاههای هنری رسمی کشور در خصوص مسئله موسیقی به یک دیدگاه رسمی نیازمندند.در غیر این صورت معلوم نخواهد بود که مثلا صدا و سیما و یا سازمانهای تبلیغاتی و هنری وابسته به دولت با این مقوله چگونه برخورد کنند.اینجاست که یک تفسیر،به نحوی،خودنمایی میکند و از نگاه بیرونی،تفسیری رسمی تلقی میشود.اما آیا رسمی بودن به این معنا محل اشکال است؟در تنظیم الزامات قانونی و حقوقی،پیریزی قانون اساسی و نیز قوانین عادی و،بعد از آن،لوایح و تصمیمات و آییننامههایی اجرایی،اگر اختلاف آرا به وجود آید،چه باید کرد؟ این گفتوگو به آسیبهای دین دولتی میپردازد.گوینده محترم ضمن تأکید بر دخالت دین،معتقد است تولیگری دین باید به حداقل تنزل پیدا کند.
خلاصه ماشینی:
"*به طور کلی اساسیترین آسیبهایی که از ناحیه دولتی شدن دین به وجود میآید شامل چه مواردی میشوند؟ در یک دستهبندی از آسیبهای ناشی از دین دولتی باید گفت:اولا دولتها ناپایدارند و ما هیچ دولت پایدار تاریخی در تجربه بشری سراغ نداریم؛و اگر دین،دولتی گردد-دولتی که مفهوم میشود-آسیبی جدی به دین وارد خواهد شد.
وقتی دین، دولتی میشود رعایای این حکومت دیندار مجبور میشوند،برای تعاملات خود با حکومت،مسائل دینی را رعایت بکنند و طبیعتا نوعی اجبار و اکراه به جامعه تلقین میشود که با اصل کلی نفی اجبار و اکراه،منافات دارد.
اما آیا رسمی بودن به این معنا محل اشکال است؟در تنظیم الزامات قانونی و حقوقی،پیریزی قانون اساسی و نیز قوانین عادی و،بعد از آن،لوایح و تصمیمات و آییننامههایی اجرایی،اگر اختلاف آرا به وجود آید،چه باید کرد؟ ممکن است نظر نویسنده محترم این باشد که برای گزینش آرای دینی میتوان فرایندی را تصویر کرد که دخالت دولت کمتر به چشم بخورد و این گزینش صرفا نتیجه انتخاب بیرونی مردم باشد که دولت نیز از آن تبعیت کند."