چکیده:
اشغال عراق از سوی آمریکا که با طراحی جناح نومحافظهکاران صورت گرفت، اکنون به عنوان یک معضل جدی در برابر دولت آمریکا قد علم کرده
است. محاسبات سهلانگارانه نومحافظهکاران از وضعیت عراق، باعث شده است آمریکا به وضعیت مشابه آنچه شوروی سابق در افغانستان دچار
شده بود، مبتلا شود. علاوه بر آن که ارتش آمریکا به شدت فاقد روحیه است، بسیاری از سیاستمداران آمریکایی نیز به مخالفان سرسخت حضور
آمریکا در عراق پیوستهاند.
خلاصه ماشینی:
"او همچون رئیس جمهوری قبلی، لیندون جانسون، براین باور بود که «نباید اولین رئیس جمهوری آمریکا باشد که جنگ را میبازد»، اما سرانجام تصمیم به عقب نشینی گرفت و دولت سایگون را به حال خود رها کرد، ولی او با روحیه انتقام جویش، میخواست که «با له کردن این کشور کثافت، (ویتنام شمالی) [زیر بمبها [نشانهای از خود بگذارد.
جناح راست تندروی دولت بوش در سال 2000، به قول ریچارد پرل، با این فکر و خیال برسر کار آمد که «اراده پیروزی را مستقر» کرده و «سندرم [عارضه] ویتنام» را برای همیشه به خاک سپارد، اما آنان کشور را در جنگی تجربی که به یک بحران عمیق مشروعیت ختم میشود، گیر انداختهاند.
افکار عمومی در حال تغییر است: افشای اعمال شکنجه در زندانهای عراق، به طرز فجیعی بر حیثیت دولت ضربه زده و این امر، بر واقعیت مورد قبول اکثریت مردم، یعنی اینکه جنگ به جای کاهش خطر تروریسم آن را افزایش داده، اضافه شده است.
آقای رکورد با یادآوری گزارش درونی نیروی زمینی که پیش از تهاجم تهیه شده و مشکلات وخیمی را درعراق در حالت اشغال طولانی بدون پشتیبانی بینالمللی پیش بینی میکرد، حدس میزند که وضعیت مالی اسف بار دولت و نبود پشتیبانی مردمی، بزودی ایالات متحده را ناگزیر خواهد ساخت که انتظارات خود را در عراق کاهش دهد.
آنتونی کوردسمن از مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی (SICS) معتقد است که «ائتلاف و ایالات متحده به طورآگاهانه و گسترده تصمیم گرفتند که بهای واقعی انسانی نبردها را کمتر ارزیابی کنند» و از این طریق تلفات ائتلاف را ناچیز جلوه داده و «به طور عمدی، تلفات عراقیها را به حساب نیاورند."