خلاصه ماشینی:
آیا میتوان یک اثر از یک نویسنده را پیش متنی دانست که پس متنهای آن نویسنده همواره به آن ارجاع دارند خود آگاه یا ناخود آگاه؟ با طرح این مقدمه کوتاه به سراغ رمان نفس نکش بخند بگو سلام نوشته حسن بنی عامری میرویم.
راویان هر دو اثر با استفاده از روایتهای کثیر و با ابزارهای کاملا جدید، روایتی جذاب، خواندنی و پر کشش از زندگی گروهی از رزمندگان خلق میکنند، به نظرم در هر دو اثر این صدای راوی اصلی است که بر صداهای دیگر غلبه میکند و مانع از شکل گیری یک رمان چند صدایی میشود درست است که راویان گوناگونی از زوایای مختلف شروع به ساختن یک شخصیت یا یک رویداد میکنند، اما از آنجا که اصولا روایتها یکدیگر را کامل میکنند نه اینکه نقض کننده یکدیگر باشند، روایتی منسجم-به رغم پراکندگی ظاهری-از یک شخصیت یا یک دوره تاریخی ارائه میشود.
شخصیت ثمین در آغاز همچون یک آینه شکستهای است-یادمان باشد برخی چنین تعبیری را در مورد حقیقت به کار میبرند-که راوی شروع به جمع آوری تکههای شکسته از طرق گوناگون میکند و در نهایت مثل یک پازل چهره ثمین -آعلیجان هم همین طور-برای خواننده مشخص میشود و شکل میگیرد.
به عبارتی و از سویی جنبههای کلاسیک و سنتی روایت نوشتن را واپس میزند و از طرفی آنها را پیش میکشد، درست است که این حادثه مرکزی در سنت داستان نویسی چندان جایگاهی ندارد اما شگفت اینکه بنی عامری به حق با روایتی نقال گونه که پای در سنت دارد این حادثه را باور پذیر میکند.