خلاصه ماشینی:
"دورهء پس از سدهء هیجدهم از دوران تاریخی پس از توسعه کشاورزی متمایز میشود چون در حقیقت در بسیاری از نقاط جهان دیگر دهقانان اکثریت واقعی جمعیت را تشکیل نمیدهند،در عمل این جماعت نخست در انگلستان سرمایهداری و سپس در شمار دیگری از کشورهای جهان از میان رفتند،و امروزه هم محو دهقانان به عنوان یک طبقه در بسیاری از کشورهای پیشرفته را کاملا میتوان تصور کرد.
در اینجا یک پرسش جالب میتوان مطرح کرد:کی،چگونه و در چه شرایطی جنبشهای دهقانی زیر رهبری چپ قرار میگیرند؛یا به سخن کلیتر در چه شرایطی این جنبشها با زبان سیاسی جدید ابراز میشوند؟به این ترتیب روشن میشود که چرا دهقانان روسیه دهه 0781 هنوز از نارودنیکها77به عنوان غیر دهقان و ناهمزبان دوری میجستند و این مسئله رنجش نارودنیکها را در پی داشت،درحالیکه در آغاز سدهء بیستم آمادگی بسیار بیشتری برای اندیشهها و روشهای نو پیدا کردند.
J. Hobsbawm,"Peasants and Politics The Journal of Peasant Studies,No. 1,Oct. 1973 (2) Peasant Poltics (3) Millenial Universality (4) Peasantry (5) Peasant Communities (6) Differentiation (7) Dobrowolski (8) Marx,The Eighteenth Brumaire of Luis Bonaparte (9) Collectivity (01)برای نمونه به اظهارنظر دربارهء تضاد بین لایههای اجتماعی روستائی در سدهء شانزدهم آلمان توجه شود که در همان زمان نوشته شده است:شگفتآور است که رعایای ملک اربابی مسکیرخ (Messkirch) باید در برابر ارباب خود یعنی گوتفرید ورنر (Gottfried Werner) طغیان کنند،چون نمیتوانند دلیل قانعکننده یا فوری در دست داشته باشند."