خلاصه ماشینی:
"انسان نمیتواند کوکورانه به آداب و رسوم آیینی پایبند باشد ولی بایستی بیاموزد که چگونه آنها را ماهرانه به کار گیرد؛این امر به نوبهء خود معنای ابداع را میرساند که رکن بنیادین فرآیند خودسازی است.
همکاری در زمینهء نقد اخلاقی بخش نخست این مقاله،جانبداری آیین کنفوسیوس از پرداختن به هنرها را بیان می کند؛زیرا چنین عملی برای فرآیند خودسازی و در کل،برای ارتقاء آگاهی از جایگاه فرد در سنت یا فرهنگ،ضروزی تلقی میشود.
بینندهء حساس،از امکان تزکیهء جسمانی مطلع میشود،البته نه تنها به خاطر اینکه اثر مورد مشاهده بعدی از اخلاق هنرمند را ترسیم میکند،بلکه بدین جهت که وی به میزان بسیار زیادی یک وجود تجسمیافته است که از طریق نوشتن و اشارهکردن،با دیگران ارتباط برقرار میکند.
Frankel,Two Chinese Treatises on Callgraphy,New Haven:Yale University Press, 1995 انسجام حاکی از فقدان کنترل است که هر دوی آنها،بر اساس این دیدگاه،نقص اخلاقی و زیباییشناختی محسوب میشوند.
استفاده از هنر به عنوان ابزار نیل به اهداف خارج از عمل-اعم از اهداف خوب یا بد-ممکن است از نظر اخلاقی قابل ستایش یا قابل نکوهش باشد ولی این کار هیچ ارتباطی با توانایی هنری هنرمند ندارد ولی دیدگاه کنفوسیوسی بر آن است که مفهوم استادی هنری هنگامی که بدون توجه به چگونگی به کارگیری آن،صرفا دال بر استادی در یک مهارت تلقی شود،مورد بیحرمتی قرار میگیرد.
ایدهآلهای اخلاقی و زیباییشناختی که آیین کنفوسیوس از آنها جانبداری میکند،مفهوم کهن حسن زیباییشناختی را شکل داده ولی توجه داشته باشیم که این ایدهآلها مغرورانهاند؛در این صورت مفهومی کارکردگرایانهتر مطرح خواهد شد که امکان پذیرش (به تصویر صفحه مراجعه شود) آثار هنرمندانی را به دست خواهد داد که دچار کمبودهایی هستند."