خلاصه ماشینی:
"در این باره نری کربن معتقد بود که بعد از ابن رشد هم ما افراد مهمی داریم،مثل شیخ اشراق،خواجه نصیر الدین طوسی و بعد جریانی که ایشان نامش را«مکتب اصفهان» گذاشت که با میر داماد شروع میشود و ملا صدرا در اوج آن قرار دارد،سپس این مسئله پیش آمد که ملا صدرا و میر داماد صاحب مکتب اند و حکمت متعالیه ملا صدرا چهارچوب خاص خودش را دارد و فلسفه اشراق نیز دارای قواعدی منحصر به خودش است؛آیا در این فاصله فلسفه از سیری برخوردار بوده یا نه،و در این میان نمیشود تصور کرد که مکتب اصفهان یک دفعه و بدون پیش زمینه پدید آمده است.
این چنین بود که کند و کاوی بین خواجه نصیر الدین طوسی تا میر داماد صورت گرفت و چیزی که از این کند و کاو حاصل شد دو مؤلفه مهم بوده است:نخست اینکه عملا شیراز خودش را به عنوان«دار العلم»نشان داده است،یعنی از قطب الدین شیرازی تا میر داماد تمام کسانی که تأملاتی در فلسفه و کلام حتی عرفان داشتند به نوعی در دار العلم شیراز تحصیل کردند و حتی مکتب اصفهان به نوعی وامدار دار العلم شیراز است.
اگر موافق باشید،درباره تأثیر این دوره تفکری و انتقال این تأثیرات به دوران بعد صحبت کنیم؛یعنی مکتب اصفهان و تأثیر شاگردان خفری،مثل شاه طاهر که حتی فلسفه را تا شبه قاره میبرد و آنجا پایهریز تفکری میشود که در شیراز این اعصار باب بوده است."