خلاصه ماشینی:
"آیا امکان دارد به این تعریفی که شما ارائه کردید واژه زمان را نیز اضافه کنیم؟چراکه زمان هم در فلسفه و هم در سینما مقوله بسیار مهمی است؟ یکی از جنبههایی که من میخواستم اشاره کنیم و شما زودتر به آن اشاره کردید همین بحث زمان است که البته در کلمه حرکت میگنجد.
در بحث فسلفه سینما یا به تعبیر شما فلسفه فیلم تسلط بر کدام است؟سینما یا فلسفه؟کدام بر دیگری برتری پیدا میکند؟ یکی دیگر از اهداف فلسفه فیلم این است که همین نسبت را مشخص کند.
هنرهایی داریم که از قدمت بسیار زیادی برخوردارند مانند تئاتر،موسیقی،ادبیات و شعر،نقاشی و معماری؛چرا در این هنرها مسائل فلسفی به اندازه سینما شکل نگرفت؟ چرا کسانی که در طی چند دهه اخیر به بحث فلسفه سینما میپردازند و به دنبال این هستند که مفاهیم فلسفی را در سینما نشان دهند به دنبال دیگر هنرها نرفتند؟هنر سینما چه وجه تمایزی و چه ویژگیای دارد که تا این اندازه میتواند به سراغ فلسفه برود اما دیگر هنرها نمیتوانند و اگر هم میروند اندک است؟ سینما بیشتر از هر هنر دیگری آدمی را متوجه شرایط خودش میکند.
شما معتقدید چون سینما از تمام هنرها بهره برده و میتواند تمامی مفاهیم دیگر هنرها را به خوبی ارائه کند،قابلیت طرح مسائل فلسفی را دارد؟ البته این موضوع هست اما سینما تصویری که از واقعیت روزمره ارائه میکند بسیار شبیه آن چیزی است که آن را ادراک میکنیم.
اما در مورد یک فیلسوف کار به نظر میرسد سختتر باشد چون فیلسوف نظام فکری متفاوتی دارد و ما نیز صحبت از فلسفه سینما میکنیم چراکه معتقدیم در فلسفه سینما ارائه مفاهیم فلسفی با ظرافت و پیچیدگی خاصی همراه است."