خلاصه ماشینی:
"چرا این شعرا اینقدر نزد ما عزیزند؟چرا ما هر وقت بخواهیم احساس سربلندی کنیم،هر وقت بخواهیم به دیگران فخر بفروشیم،هر وقت بخواهیم بگوییم که ما هم در فرهنگ و تمدن دنیا سهمی داشتهایم و سهم بزرگی هم داشتهایم،از شعرای بزرگمان اسم میبریم و بیاختیار صحبت از فردوسی و سعدی و حافظ و مولوی و دیگران میکنیم و حال آنکه همه میدانیم و شاید هم درست گفتهاند که شعر از ضروریات زندگی نیست.
چرا اینطور است که ما از کسانی که به ظاهر امری ضروری برای زندگی انجام نمی دهند این همه قدردانی میکنیم؟اینقدر به آنها مفتخریم؟شاید یکی از عللش این باشد که آنطور که به نظر میآید و آنطور که معروف است شعر و سایر هنرهای زیبا غیر ضروری نیستند مگر اینکه منظور ما از زندگی یک زندگی بینور و بیرونق و محدود باشد به برآوردن نیازهای نخستین و مایحتاج بدنی.
در حقیقت،برای شخص من اینطور است که اگر قرار باشد یک دیوان شعر از شعرای معاصر با خودم بردارم و هیچ کتاب دیگری برندارم و در جزیرهای سکنی کنم،اگر دیوان نادرپور یکجا چاپ شده بود من مسلما آن دیوان را برمیداشتم و حال که چاپ نشده(و امیدوارم کلیات ایشان تا چهل سال دیگر هم به چاپ نرسد)منتخبی از اشعار نادرپور را برمیداشتم.
اگر بخواهیم از شعرهایی که امروز سروده شده،شعری که جوابگوی نیازهای درونی امروزی ما باشد، شعری که خیال تازه را به زبانی مفهوم و خوشآهنگ در الفاظی خوشتراش و جملههایی شیوا و رسا نشانده باشد انتخاب کنیم،من برای شعر نادپور نظیری در میان اشعار شعرای معاصر نمیشناسم."