خلاصه ماشینی:
"»آنگاه شاعران ایرانی را از قول خداوند لعن میکند،و در برابر آنان به الگوی موردنظر خود از شعر و شاعری،که البته از خارج از نظام سنت شعری زبان فارسی برداشته است،رو میآورد: شعرای فرنگستان انواع این شعرها را گفته و میگویند،ولی چنان شعر و شاعری را تحت ترتیبات صحیحه آوردهاند،و چنان اشعار خود را مطابق منطق ساختهاند که جز تنویر افکار و رفع خرافات و بصیر ساختن خواطر و تنبیه غافلین و تربیت سفها و تأدیب جاهلین و تشویق نفوس به فضایل و ردع و زجر قلوب از رذائل و عبرت و غیرت وطن و ملت تأثیری دیگر بر اشعار ایشان مترتب نیست.
او خود نیز در پایان همین نوشته،پس از آنکه تنها فردوسی را از این نظر از دیگران جدا میکند که اشعارش«حب ملیت و جنسیت[به مفهوم نژاد؟]و شهامت و شجاعت»را«تا یک درجه»در طبایع مردم ایران القا میکند و پارهای جاها به اصلاح اخلاق نیز میکوشد،اشعار خود را نیز بهعنوان نمونهای از آنچه شاعران فرنگستان کردهاند ارائه میکند: امیدوارم نتیجهء اشعار ناچیزانهء بندهء حقیر هم عنقریب در عالم انسانیت معلوم و مشهود افتد،و ارباب فصاحت و بلاغت را بعد از این برای اقتفای به شعرای فرنگستان نمونه و مسطوره به دست آید، و بدانند آن شعری که در تحت فایده و نتیجهء فلسفی نیست از قبیل لغویات و در شمار خرافات و شمسات خواهد بود،و السلام."