خلاصه ماشینی:
"فصل هشتم به«قصه سه شاهزاده»ای میپردازد که فرزندان حسینعلی میرزای فرمان فرما بودند و پس از شکست پدر در برابر قشون محمد شاه-که سرکردگی سپاهش را انگلیسیها بر عهده داشتند-و به زندان افکنده شدنش،به توصیه پدر در نامهاش عمل کرده و راه انگلستان را در پیش میگیرند تا مورد حمایت این کشور قرار گیرند(ص:164).
مظفر الدین شاه که پدرش در سفر به انگلیس،این نشان توسط دستان ملکه بر زانواش نصب شده بود، در پی تحریک وزیر مختار انگلیس در تهران برای سفر به کشورش و دریافت این نشان،عازم انگلستان شد.
به ویژه به احمد شاه قاجار که انگلیسیها سخت نگران و مراقب وی بودند تا مگر آنکه علیه انگلیسیها[که البته هیچ منفعتی در ایران نداشتند]«دسیسهچینی»کند(ص:375)!این فصل را شاید بهتر بود نویسنده حذف میکرد تا مجبور نباشد دخالت مستقیم هممیهنانش در مسائل ایران را به این آشکاری بیان دارد.
پیوست اول نام سفیران ایران در دربار سنت جیمز تا سال 1925 را ذکر کرده؛ پیوست دوم،سفرای بریتانیا در دربار ایران را تا همین تاریخ نام میبرد؛پیوست سوم سالشمار مناسبات انگلستان و ایران تا این تاریخ را نشان میدهد؛پیوست چهارم به اشعاری که در پی سفر ابو الحسن خان ایلچی در نشریات انگلستان چاپ شد،به علاوه نوشتهای از وی درباره مردم انگلیس که در روزنامه مورنینگ پست منتشر شد،و پاسخ نشریه در این باره اشاره دارد؛و پیوست پنجم تصنیفهای انگلیسی عامهپسندی است که به مناسبت سفر ناصر الدین شاه در سال 1873 سروده شده است."