"در امتداد برکهء مسدود پوران کاوه (به تصویر صفحه مراجعه شود) زنی مو بلوطی زیر درخت کنار با چشمهائی خسته از رنج شبهائی دراز با دستهائی چروکیده از آرزوی کهنهء پرواز و لبهائی طاول زده و بیآواز ...
کدام خاطره او را سبز میکند!
در یخبندانی اینچنین که میپوشاند همه ریشهها را!
باید پا روی عصرهای نیامده بگذارد تا دریابد لبهایش که از«عشق»طاول زدهاند خوشبختی بزرگی را برایش رقم زدهاند"