چکیده:
دکتر گلشنی وضعیت دین در جهان غرب را چنین ترسیم میکند که
بنیانگذاران علم نوین متدین بودند و سپس این اندیشه پیدا شد که با پیشرفت علم
جای دین گرفته خواهد شد. منشأ تعارضات میان علم و دین دخالتهای نابجای
اصحاب آنها در حوزه یکدیگر است و واقعا میان این دو تعارضی نیست؛ زیرا علم
در طول دین است و آیات الهی در پرتو علم بهتر شناخته میشود. نویسنده به رد
نظریهای میپردازد که علم و دین را به جهت زبانشان متعارض میدانند و
ویژگیها و جایگاه زبان را در عرصه فهم و معرفت بیان میکند و در نهایت به
ترسیم جایگاه علم در جهان معاصر میپردازد و اینکه بسیاری از دانشمندان اکنون
دریافتهاند علم نیازمند به دین است نه تنها از آن رو که نمیتواند خودش را کنترل
کند، بلکه بدان جهت که بسیاری سؤالات است که در علم بدون پاسخ میماند.
خلاصه ماشینی:
"تفاوت علم و دین در زمینه ثبات و تغییر محصولات علم و دین گفته نشود همانگونه که در علم خیلی نظرات مختلفی هست، در دین هم نظرات مختلفی وجود دارد؛ زیرا علم را طبق تعریفی که همه قبول دارند از طریق تجربه، تعقل و شهود و غیره بهدست میآوریم و بنابراین علم در طبیعتش هست که رشد کند و تکامل پیدا کند، هرچند در علم چیزهایی هم هست که شما کشف میکنید و جزو ثابتات علم است، مانند اینکه در علم کشف میکنید که منظومه شمسی، دارید خورشید و تعدادی سیارات دارید، حال تعداد این سیارات توسط پیشرفت علم ممکن است کم و زیاد شود.
در همین زمان که جهان علممحور است، بسیاری از اندیشمندان طراز اول جهان متوجه شدهاند علم پاسخگوی تمام نیازهای انسان نیست و اگر علم پیش برود در درازمدت منجر به فنای بشر میشود، چون علم نمیتواند خودش، خودش را کنترل کند و این اصلا غیر از آن است که علم نمیتواند خیلی از سؤالات را جواب بدهد."