چکیده:
روشنایی از غرب میآید عنوان کتاب جدید داریوش شایگان است که
اخیرا به زبان فرانسوی منتشر شده است. «لیبراسیون» به همین دلیل با وی
مصاحبهای انجام داده است که ترجمه آن را میخوانید. کتاب و گفتوگوی حاضر
نشان از گام جدیدی در تفکر شایگان دارد. به زعم وی، ما وارد دوره تفسیر شدهایم،
بین خطا و واقعیت دیگر نوری وجود ندارد و هر کس حقیقت را آن طور که مایل است
تفسیر میکند. سنت همیشه هسته نژادی دارد. سنت چه هندو و چه اسلامی باشد،
سنت باقی میماند. دنیای مدرنیسم به دیگران اجازه میدهد که زندگی کنند. حتی
بعضی محافل مذهبی در ایران اعتقاد دارند که باید اسلام را به عنوان یک دین
خصوصی کرد؛ زیرا اسلام به عنوان یک سیستم سیاسی پاسخی برای
مشغولیتهای فکری بشر قرن بیست و یکم ندارد.
خلاصه ماشینی:
"همان طور که در یک دنیای همزمانی زندگی میکنیم و همان طور که همه فرهنگها با هم برخورد میکنند و ترکیب میشوند، آنچه همه ما را به هم متصل میکند، مدرنیسم است؛ زیرا این آگاهی تنها چیزی است که میتواند گسترش پیدا کند، در حالی که تمدنهای دیگر همچنان در خود متمرکز هستند.
». راستی اگر مدرنیته دارای ارزش جهانی است که زندگی مشترک را ممکن میسازد، چرا فرهنگهای بزرگ جهان نتوانند با همان ارزشهای جهانی خود، به حیات مشترک ادامه دهند و اگر با وجود ارزشهای جهانی مشترک در تمدنهای گذشته همچنان میتوان آنان را سنتهای «در خودمتمرکز» خواند، با آمدن ارزشهای مدرنیته چه تضمینی است که چنین روندی کماکان ادامه نیابد؟ جالب اینجاست که آقای شایگان در رد نظریه هانتینگتون درباره جنگ تمدنها، وی را متهم میکند که: «آنها درباره تمدنها چنان سخن میگویند که گویی تمدنها نماد هویتهای بستهاند.
تردیدی نیست که در تاریخ جنگهای فراوانی به نام سنت یا تعصبات ملی و نژادی رخ داده است، اما باید پرسید که اولا آیا این جنگها واقعا ریشه در سنتها داشته یا تنها بهانهای در دست زورمداران و زرپرستان بوده است؟ آیا مگر جنگهای بسیار بیشتری با اهداف سیاسی و اقتصادی در تاریخ بشریت صورت نگرفته است؟ آیا بدین بهانه میتوان اقتصاد و سیاست را از جامعه حذف کرد و بر آن خط بطلان کشید؟ ثانیا مدرنیسم در تاریخ کوتاه خود جنگها و فتنههایی برانگیخته است که در تاریخ برای آن نظیری نمیتوان سراغ گرفت."