خلاصه ماشینی:
"کنار پیادهروی شلوغ و پر ازدحامی بنشینی و زیر نگاه عابرانی که فکر میکنند خل شدهای،شروع به نوشتن کنی: اشتباه شلوغ شلوغ مثل همیشه شلوغ آنقدر که از هیچ زاویهای پیدایت نمیکنم و هیچ گوشه آسمان طلایی نیست شلوغ شلوغ مثل همیشه شلوغ اما نه مثل همیشه معطر نه مثل همیشه پر از حس کبوتر...
شلوغ شلوغ مثل همیشه شلوغ آب رفتهام آب رفتهام آب رفتهام و مثل مورچهای میپلکم زیر دست و پاها و مثل مورچهای در خیابانها از زیر چرخها فرار میکنم و مثل مورچهای زورم نمیرسد به بلیط هواپیمای تو به بلیط قطار تو حتی یه بلیط اتوبوس تو زورم نمیرسد به صاحب هتلهایت زورم نمیرسد به صاحب رستوانهایت زورم نمیرسد به بازار رضایت زورم نمیرسد به این شعر افسار پاره کرده پس حتی دارم عقدهای شوم پس حتی دارم قاطی کنم و حتی دارم میدان خراسان تهران را با خراسان تو اشتباه بگیرم..."