خلاصه ماشینی:
"این افراد ممکن است از نظر کلامی یا عملی در حد بهنجار یا بالاتر بوده اما در نیازهای اجتماعی اولیه خود در زندگی روزمره دارای مشکل میباشند.
بطور مثال ممکن است بطور نامناسبی اطلاعات بسیار شخصی را در آشنایهای اتفاقی وارد کنند و در همین حال ممکن است ندانند که چطور برای داشتن یک رابطه مطلوب دوستانه با آنهایی که مایل هستند دوست شوند،سرمایهگذاری نمایند(او زمان 1987) نقص در درک اینکه دیگران چه احساس میکنند: بنظر میرسد افراد دارای ناتوانیهای اجتماعی نیست به همسالان خود توجه کمتری نسبت به احساسات دیگران دارند.
با آنکه وی مایل است از طرف دیگران مورد پذیرش واقع گردد و دوستی داشته باشد،ولی با این حال بنظر میرسد نسبت به رفتار مناسب در زمینه دوستیابی آگاهی نداشته و در عوض تمایل به دشمن تراشی دارد.
(سیلور 1992،هیزل 1987)با در نظر گرفتن مسائل عاطفی،سوال اساسی این است که دانشآموزان دارای ناتوانیهای یادگیری چگونه احساس میکنند؟ عوامل و اثرات مشکلات عاطفی: در اینجا ابتدا رشد عاطفی و شخصیتی کودکان موفق با کودکان دارای ناتوانیهای یادگیری مقایسه میشود.
تلاشهای شکستخورده در غلبه بر تکالیف منجر به احساس ناکامی میگردد و برخلاف ساختار اعتماد به نفس،تلاشهای به مانع برخورد کرده باعث بوجود آوردن اعتقاد به تمسخر نسبت به خود شده و همزمان موجب شکست در برانگیختن پاسخهای والدین برای ایجاد هویتی غرورآمیز میشود.
حال سؤال این است که چه عواملی از ارزشمندی خود و اعتماد بنفس در برخی از افراد دارای ناتوانیهای یادگیری حراست میکنند؟ ارزشمندی خود از طریق تسلط بر یک مهارت یا فعالیت،از طریق دیدگاه گروه همسن و از طریق احساس شخصی نسبت به شایستگی کسب میگردد."